دانشنامه دفاعی

گروه تخصصی دانشنامه دفاعی

دانشنامه دفاعی

گروه تخصصی دانشنامه دفاعی

دانشنامه دفاعی


مقدمه
وقتی صحبت از نبرد نا متقارن به میان می آید، اکثر ما نیروی هوایی را از این مقوله حذف کرده و به توان موشکی، دریایی و خصوصا «اعتقادی» نیروهای زمینی ( اعم از بسیج ، ارتش و سپاه) بسنده می کنیم، حال آنکه اگر بخواهیم واقع بین باشیم، و حتی حداقل پتانسیلهای موجود را در نظر بگیریم، نیروی هوایی می تواند نقش بی بدیلی را در یک نبرد نامتقارن بر علیه دشمن اجرا نماید. اگر در این گفته شک دارید، تا پایان خواننده این مقاله باشید.
نیروی هوایی ایران، طبق آخرین برآوردهای غیر رسمی در اینترنت دارای 321 فروند هواپیمای جنگنده1 از انواع مختلف می باشد ( در اکثر قریب به اتفاق کشورها در این زمینه معمولا هیچ وقت آمار رسمی اعلام نمی گردد) که در تعداد مشخصی پایگاه هوایی و اسکادران رزمی سازماندهی شده و در زمان جنگ احتمالی از تمامی 54 فرودگاه غیر نظامی کشور، و البته تعدادی فرودگاه صرفا نظامی، امکان استفاده و پرواز دارند.

نقش هر یک از پرنده های جنگنده نیروی هوایی به شرح ذیل است:
اف 14 : رهگیری و دفاع هوایی
میگ 29 : رهگیری و دفاع هوایی
اف 5 : رهگیری و دفاع هوایی ( کوتاهبرد)، ثانویه: پشتیبانی نزدیک و بمب افکن
اف 4 : بمب افکن، ضد شناورها، حمل تسلیحات دورایستا و هدایت شونده دوربرد
سوخو 24 : بمب افکن تخصصی، ضد شناورها، حمل تسلیحات دورایستا و هدایت شونده دوربرد، ضد پدافند هوایی2
سوخو 25: پشتیبانی نزدیک
اف 7: پشتیبانی نزدیک، بمب افکن سبک، ثانویه: دفاع هوایی کوتاهبرد
میراژ اف یک : رهگیری و دفاع هوایی( در اصل)، فعلا پشتیبانی نزدیک و بمب افکن

به طور کلی میتوان مأموریت های عمده نیروی هوایی را به 3 دسته کلی تقسیم کرد:

1- رهگیری و دفاع هوایی

2- پشتیبانی نزدیک از خطوط نبرد

3- انجام عملیات آفندی و تهاجمی


رهگیری و دفاع هوایی

هواپیماهای اف 14، میگ 29 و اف 5 در دسته اول قرار می گیرند،( اف 7 را بدلیل ضعف زیاد در این زمینه، حذف کردیم) اگر چه هر سه پرنده دارای قابلیت حمله به اهداف زمینی نیز هستند، اما دو پرنده اول به دلیل اهمیت بالای دفاع هوایی و مأموریت ذاتی این هواپیماها، بیشتر به نقش رهگیری و دفاع هوایی خواهند پرداخت. آنچه مسلم است با فرض تسلیح اف 14 به موشکهای سجیل و احتمالا فینیکس (که در رژه 29 فروردین 1390 شاهد نمونه ساخته شده آزمایشی داخلی آن با شماره سریال XX بودیم) مرحله اول دفاع هوایی که همانا دفاع هوایی دوربرد می باشد بر عهده این پرنده است. صحبتهای رسمی و تأیید شده مقامات نیروی هوایی از ارتقا رادار و موتور این هواپیما (و نه تعویض آنها، به رغم برداشت برخی ها) حکایت دارد. آنچه مسلم است رادار اف 14ها به دلیل گذشت زمان نسبتا زیاد از عمرشان و نیاز به بهبود و اصلاح و تعویض قطعات دیگر نمی توانست زیاد مورد اطمینان و اتکا قرار گیرد و نیاز به دیجیتالیزه و مدرنیزه کردن آن ضروری احساس می شد، افزایش برد رادار نیز مقوله دیگری است که طبق برخی اظهار نظرها در این بهینه سازی بی نصیب نمانده است.

موتورTF 30 هواپیمای اف 14 که با استال کمپرسور خود در نزد خلبانان اف 14 معروف است؛ یکی دیگر از قسمتهای بهینه شده این گربه گرومن است. به قول یکی از خلبانان اف 14 در خاطره ای که در یکی از شماره های مجله صنایع هوایی چاپ شده بود، ایشان می گفتند که در زمان جنگ در حین نبردهای داگفایت که نیاز زیادی به تغییر موقعیت دسته گاز دارد، همواره یک چشممان به هواپیمای دشمن و یک چشممان به نشانگر وضعیت دور موتور بود! بدیهی است استال کمپرسور و به تبع آن موتور در یک هواپیمای در حال مانور، آن هم در حال داگ فایت، می تواند نتایج مرگباری به دنبال داشته باشد؛ چرا که خلبان در این حالت (استال موتور) مجبور است سریعاٌ دسته گاز را بسته، موتور را خاموش نموده و مجددا استارت نماید که خود پیداست که از دست دادن یک موتور در این شرایط چه نتایج فاجعه باری ممکن است به دنبال داشته باشد، قطعا در بهینه سازی موتور اف 14 رفع این معضل مد نظر قرار گرفته و به آن توجه شده است.

هواپیمای بعدی هواپیمای میگ 29 است، اگر بخواهیم خلاصه بگوییم می توان گفت که در زمینه هواپیماهای خریداری شده روسی نیز ما انگار که تحریم بوده ایم و بارها و بارها روسیه از پشتیبانی فنی، انسانی و تجهیزاتی این پرنده ها خودداری نموده است، خصوصا پس ازتصویب تحریمهای شورای امنیت!

در وهله اول و پس از ورود این هواپیما به ناوگان رسمی نیروی هوایی، ابتدا تعدادی از این هواپیماها به سامانه سوختگیری هوایی ثابت (غیر جمع شونده) مجهز شدند البته به نظرم بنا به دلایلی بعدا این سامانه ها از روی میگ های 29 جمع آوری شدند، چرا که در سنوات اخیر بنده هیچ عکس جدیدی از میگ 29 با این سامانه مشاهده نکردم، علت اینکه این هواپیما از اول به چنین تجهیزاتی مجهز نشده بود نیز به تفکر دفاعی روسها بر می گردد و اینکه این هواپیما قرار بود در نقش رهگیر نقطه ای عمل کرده و لذا همیشه نزدیک پایگاه خود پرواز می کرد و در صورت نیاز اقدام به فرود و سوختگیری مجدد می نمود.

در مرحله دوم اقدام به تجهیز این هواپیماها به باکهای خارجی سوخت در محفظه میان 2 موتور گردید. البته روسها از تجهیز ایران به این باکها در زمان خرید خودداری نموده بودند لذا تعدادی مخازن سوخت خارجی 1520 لیتری که در قسمت مرکزی زیر بدنه نصب می‌شد، از بلاروس خریداری گردیده ( و احتمالا بعدا نیز تولید شدند) و نصب شدند. سلاح معمول این هواپیما موشکهای راداری آلامو و حرارتی آفید و آرچر و همچنین توپ 30 میلی متری می باشند که موشک آرچر به همراه سیستم نشانه روی از روی کلاه خلبان همراه آن، مرگ آوری خاصی به این موشک می بخشد. آرچر دارای امکان درگیری به میزان 60 درجه به اطراف از خط الرأس طولی موشک و همچنین درگیری از همه جهات3 با هدف می باشد.

رادار پایه این هواپیما دارای برد 100 کیلومتر بوده که طبیعتا آن را از به همراه بردن موشکهای برد افزوده خانوده آلامو مانند آلامو ER وET محروم می نماید. البته در مدلهای متأخر این هواپیما( که در ایران موجود نیستند) با افزایش برد رادار امکان حمل و به کارگیری موشکهای برد بلندتر و حتی موشک آدر R-77 نیز فراهم گردید.

تاکتیک دفاعی تدوین شده توسط روسها برای این هواپیما به این نحو است: ابتدا موقعیت هدف توسط رادار زمینی برای هواپیما مشخص می گردد، هواپیما از فاصله 100 کیلومتری اقدام به قفل راداری بر روی هدف می نماید، در فاصله 70 یا 80 کیلومتری هواپیما دو عدد موشک آلامو خود را شلیک می نماید، هواپیمای دشمن یا متوجه نشده و هدف قرار می گیرد و یا در صورت اینکه متوجه شلیک موشکها شود باید برای چابک شدن و امکان مانور دهی مناسب اقدام به رها سازی مهمات و بمبها و مخازن سوخت محمول خود نماید. آنگاه یا باز هم هواپیمای دشمن هدف قرار می گیرد و یا اینکه موفق می شود با استفاده از مانورهای شدید و به کارگیری تکنیکهای جنگ الکترونیک و رها سازی چف و فلیر از چنگ موشک بگریزد. در این حالت باز هم میگ 29 به خواسته خود رسیده است، چرا که هواپیمای دشمن مهمات خود را رها کرده و خود به خود مأموریتش بی نتیجه4 شده و باید برگردد، در این حالت میگ 29 می تواند به تعقیب هدف پرداخته و یا برای سوختگیری و بارگیری مجدد موشکها به پایگاه عزیمت نماید.

اگر باز هم هواپیمای دشمن لجاجت به خرج داده و به سمت هدف خود پیشروی نماید، آنگاه از فاصله 30 کیلومتری، هواپیمای میگ 29، تعداد 2 فروند موشک حرارتی R-73 آرچر را به سمت آن شلیک می نماید، فرار از دست این موشک برای هواپیمای هدف بسیار سخت تر از موشکهای آلامو بوده و این موشکها می توانند هواپیماهایی که حتی 9 جی مانور می دهند را نیز هدف قرار دهند، در ضمن به علت اینکه این موشکها از سیستم تصویربرداری فروسرخ استفاده می نمایند، از همه جهات به راحتی با هدف درگیر شده و امکان فریب آنها با فلیر بسیار کم است.
به فرض اینکه هواپیمای دشمن از این مرحله نیز جان سالم به در برده باشد -که احتمال آن خیلی کمتر از حالت قبل می شود- آنگاه باید خود را مهیای داگ فایت با هواپیمایی نماید که تازه مخزن سوخت خارجی خود را رها نموده (یعنی مخازن سوخت داخلی آن پر است) و فقط 2 فروند موشک سبک هوا به هوا را حمل می نماید و احتمالا از حمایت پدافند موشکی و توپخانه ای خودی نیز برخوردار است. در حالی که هواپیمای مهاجم برای رهایی از 4 موشک شلیک شده تا کنون علاوه بر رها سازی مخازن سوخت خارجی خود تا میزان زیادی از سوخت خود را در هنگام مانورهای شدید و به علت استفاده از پس سوز از دست داده است و تازه باید به این فکر کند که اگر هم در داگ فایت با میگ 29 موفق شود، آیا سوخت کافی برای رسیدن به پایگاه یا لااقل تانکر سوخت رسان خودشان را خواهد داشت؟

میزان پیچیدگی و غامض بودن این سؤال آنجا مشخص می شود که فرض کنید درگیری مثلا در حوالی منطقه نطنز اصفهان رخ بدهد، جایی که با نزدیکترین نقطه مرزی قابل استفاده توسط دشمن برای ورود به کشور بیش از 700 کیلومتر فاصله دارد و خلبان هواپیمای دشمن که حالا مقدار زیادی از پس سوز استفاده کرده باید به این فکر کند که تازه اگر هم در یک درگیری نزدیک موفق به ساقط نمودن هواپیمای میگ 29 شود، آیا بنزین هواپیمای وی حداقل اجازه رسیدن به نقطه مرزی را به وی خواهد داد؟
برگردیم به درگیری، میگ 29 در داگ فایت پرنده قابلی بوده و با اتکا به موشک آرچر می تواند حریف مهلکی برای هر دشمنی باشد. حال به فرض اینکه در نهایت درگیری به توپ هواپیماها نیز بیانجامد، توپ 30 میلی متری میگ 29 با اینکه نواخت پایین تری نسبت به توپهای گتلینگ معمول در هواپیماهای غربی دارد، اما گلوله های آن طوری طراحی شده اند که برخورد 5 تا 7 عدد از آنها به هر هواپیمای جنگنده ای برای اطمینان از ساقط شدن آن کافی است. و در نهایت در صورت پیروزی میگ 29 یا انصراف حریف از درگیری، این هواپیما به پایگاه خود که خیلی از محل درگیری دور نیست برمی گردد.

تاکتیک روسها ضمن داشتن نقاط قوت خوب، دارای نقاط ضعفی نیز می باشد؛ مثلا اینکه چون هر میگ 29 در مدلهای پایه ای تنها می تواند با یک هدف به صورت راداری درگیر شود، پس برای هر هواپیمای مهاجم، حداقل یک میگ 29 مدافع نیاز است! و در صورت تهاجم تعداد زیادی هواپیما به یک نقطه خاص، سازماندهی و هدایت این تعداد هواپیما قدری سخت و پیچیده می شود. اشکال دیگر در طرح روسها نیاز به پایگاههای متعدد و نزدیک به همِ هوایی است که با اینکه در نقاطی از کشور این امکان وجود دارد اما در برخی از نقاط (منجمله مناطق جنوب شرقی) چنین امکانی وجود ندارد. همچنین موشک راداری آلامو از نوع هدایت نیمه فعال بوده و تا لحظه برخورد به هدف باید توسط رادار هواپیمای شلیک کننده هدایت گردد. این اشکال باعث می گردد تا از لحظه شلیک موشک تا برخورد یا به خطا رفتن آن، هواپیمای شلیک کننده موشک مجبور باشد تا هدف را به وسیله رادار خود روشن نگه داشته و طبیعتا امکان مانور و تغییر مکان زیادی را ندارد و خود به هدف ایده آلی برای موشکهای هدایت راداری دشمن که از نوع هدایت فعال می باشند (آمرام) تبدیل می گردد. شاید همین نکته منفی در خصوص میگ 29 بود که باعث شد تا مسئولین نیروی هوایی از خرید تعداد بیشتری از آن خودداری نمایند و اعلام کنند که نقطه ضعف خاصی جهت ساقط نموده میگ 29 یافته اند.

شاید در مجموع بتوان گفت که در خصوص میگ 29، نقاط قوت بر نقاط ضعف می چربد و این هواپیما برای دفاع از نقاط فوق استراتژیک نقش مهمی را بازی خواهد کرد؛ جاهایی که اتفاقا نزدیکی خوبی به فرودگاهها دارند.

حلقه آخر از بحث رهگیری و دفاع هوایی بر عهده اف5 ها خواهد بود، پرنده فوق العاده مانور پذیر و با اطمینان بالایی که کارایی عالی خود را در طول دهه ها ثابت نموده است. سلاح اصلی اف5 جهت نبرد داگ فایت موشکهای هوا به هوای سایدویندر از نوع p و احتمالا آفید، آرچر، فاطر و حتی شاید ماژیک و ...... می باشند که می توانند بسته به نوع، از حدود 30-20 کیلومتر با اهداف نزدیک شونده درگیر شوند برای گشت های رزمی طولانی مدت، اف5 می تواند با آرایش رزمی یک باک سوخت در آویزگاه میانی بدنه و 4 موشک کوتاهبرد هوا به هوا به پرواز درآید. سلاح دیگر این هواپیما در نبرد هوا به هوا 2 عدد توپ 20 میلیمتری تک لول M39A3 با نواخت تیر هر یک 1500 گلوله بر دقیقه (مجموعا 3000 گلوله بر دقیقه یا 50 گلوله بر ثانیه) می باشد که آنطور که در عمل و در جنگ تحمیلی نشان داده، سلاح بسیار مؤثری در نبردهای داگ فایت می باشد. این هواپیما می تواند در زمان نزدیک شدن هواپیمای دشمن از حداکثر فاصله ممکنه برای موشکهای خود با تاکتیک خاصی (مثلا شلیک جفتی یا شلیک تک تک به صورت متوالی) اقدام به شلیک موشکهای خود بر علیه پرنده های مهاجم دشمن نماید و نهایتا در صورت نیاز با توپ خود اقدام به درگیری با هواگردهای دشمن نماید.

پس به طور کلی اگر بخواهیم مروری بر بحث رهگیری و دفاع هوایی و هواپیماهای درگیر در آن در فواصل مختلف داشته باشیم می توانیم اینگونه آن را بیان کنیم:

1-در فواصل حدود 100 کیلومتر، هواپیمای اف14 با موشکهای فینیکس و سجیل

2- در فواصل حدود 70-50 کیلومتر، هواپیمای میگ 29 با موشک آلامو

3- در فواصل حدود 30 تا 35 کیلومتر، هواپیمای اف 14 با موشک اسپارو ( بدلیل تعداد کم اف 14 ها درگیر کردن آنها در داگ فایت عقلانی نیست، اگرچه داگ فایترهای قابلی هستند و ثابت شده به خوبی از پس اف 15 بر می آیند، ولی در این مقاله آنها را در همین حد محدود می کنیم)

4- در فواصل حدود 30 کیلومتر، هواپیمای میگ 29 با موشک آرچر

5- در فواصل زیر 20 کیلومتر هواپیماهای میگ 29 و اف5 با موشکهای حرارتی و توپ خود.

6- در فواصل حدود 15 کیلومتر، هواپیمای اف5 با موشک سایدویندر

7- و بالاخره در داگ فایت، هر پرنده ای با هر آنچه می تواند!

شاید این سؤال در ذهن متبادر شود که در 5 جنگ اخیر آمریکا از سال 1991 به این طرف (جنگ اول خلیج فارس، جنگ بالکان، جنگ افغانستان، جنگ دوم خلیج فارس و نبرد لیبی) در موج اول حمله همیشه از موشکهای کروز برای حمله به مراکز فوق استراتژیک و استراتژیک، مراکز فرماندهی و ستاد، مراکز پدافندی و .... استفاده شده است، در این صورت آیا نیروی هوایی چه نقشی را می تواند در راستای دفع تهاجم موشکهای کروز در اولین فاز حمله هوایی ایفاء نماید؟

پاسخ تا حدودی روشن است، همانطور که می دانید سرتاسر خاک کشور توسط سیستمهای ESM5 ، رادارها و در نقاط فاقد پوشش راداریِ ارتفاع بالا، توسط دیدبانهای بصری تحت پوشش 24 ساعته قرار دارد، بدیهی است که ورود یک یا چند موشک کروز در وهله اول توسط سیستم های ESM و رادارهای پیش اخطار و یا دیدبانهای بصری رؤیت شده و بلافاصله با اعلام به مراکز فرماندهی، آژیر خطر صد در صد در مراکز اصلی و حیاتی کشور به صدا در می آید. در این هنگام می توان فورا هواپیماهای اف14، میگ 29 و اف5 را به جهت دفاع از مراکز فوق استراتژیک به فراز آنها فرستاد.

هواپیمای اف14 که یکی از مأموریتهای ذاتی آن شکار موشکهای کروز است می تواند از فاصله بیش از 50 کیلومتری اولین موشکهای دور برد خود را روانه هدف نماید. دومین سری از موشکها توسط هواپیمای میگ 29 و از فاصله حداقل 30 تا 40 کیلومتری قابلیت شلیک دارند. سری سوم موشکها نیز توسط هواپیماهای میگ 29 و اف5 از فاصله زیر 20 کیلومتر شلیک شده و نهایتا اف5 ها و میگ 29 ها می توانند توسط توپ خود (که خیلی توصیه نمی شود، به دلیل امکان ایجاد خطر برای خود هواپیما) و یا انداختن موشک در جریان های گردابی نوک بال هواپیمای خود (که این روش در زمان جنگ جهانی دوم توسط خلبانان انگلیسی جهت ساقط نمودن موشکهای کروز 1-V آلمانی ابداع شده و درحال حاضر در ارتفاعات پایین کاملا کاربردی است) نیز تعداد بیشتری موشک کروز را ساقط نمایند.

این در حالی است که ما در این مقاله بیشتر به بررسی توان و عملکرد احتمالی نیروی هوایی در یک نبرد نامتقارن احتمالی می پردازیم و الا پدافند توپخانه ای و موشکی زمین به هوا نیز با پوشش ارتفاع های مختلف و با داشتن رینگهای متعدد پدافندی در اطراف مراکز استراتژیک و فوق استراتژیک می تواند تعداد خیلی زیادی از موشکهای کروز را ساقط نماید. بد نیست اینجا و در عرض مقاله، اشاره بیشتری هم به این مسأله داشته باشیم: حتی با فرض اینکه موشکهای کروز در بدو شلیک به سمت کشورمان توسط رادارهای OTH یا سایر رادارها شناسایی نشوند، و با فرض اینکه در زمان ورود به مرز کشور باز هم توسط سیستمهای ESM نیز شناسایی نشوند، قطعا در هنگام نزدیک شدن به مراکز فوق استراتژیک کشور (مانند نطنز، فردو و پایتخت) توسط لایه های پدافند و شناسایی راداری و دیدبانی در فاصله ای مناسب توسط رادارهای VHF/UHF (که حتی شاید بیش از 100 یا 200 کیلومتر باشد) شناسایی شده و اولین اقدامات جهت مقابله با آنها صورت می پذیرد. همانطور که می دانید موشکهای کروز در هنگام سیر بر روی زمینهای صاف و دشتها در ارتفاع زیر 100 و یا حتی 50 متر سیر می نمایند و در هنگام رسیدن به رشته کوهها اوج گرفته و با رساندن خود به ارتفاع مناسب از فراز آنها عبور می نمایند، حال اگر هدف آنها به فرض نطنز باشد، در صورت پرواز در ارتفاع خیلی پایین (زیر 50 متر) که ممکن است حتی شناسایی راداری نیز مقدور نباشد. دیدبانهای بصری بر اساس آموزشهای دیده شده اقدام به شناسایی موشک کرده و در اولین گام با موشکهای دوشپرتاب خود ( که مجهز به آن هستند) مقابله لازم با این موشکها را می نمایند (قطعا این دیدبانها در فواصل مناسب از یکدیگر و در رینگهای متفاوت مستقر خواهند بود) و در همین زمان با مخابره مسیر، ارتفاع، سرعت و یک سری عوامل دیگر به مرکز فرماندهی، بقیه سایتهای پدافندی و هواپیماهای گوش به زنگ6 را نیز متوجه مسیر حمله سایر موشکها می نمایند.

موشکهای کروز برای پدافند زمینی و دفاع هوایی اهداف سهل الوصولی هستند، آنها سرعت بالایی ندارند (عموما زیر یک ماخ سرعت دارند) خط سیر آنها معمولا مستقیم است، حمله انجام شده علیه شان را تشخیص نمی دهند، برای فرار از حمله علیه شان نمی توانند مانور دهند و .... لذا از زمانی که مثلا در اولین فاز تقابل، موشکهای دوش پرتاب به سمت این موشکها شلیک می شوند به راحتی مورد هدف قرار می گیرند و از آنجایی که موشک میثاق 2 و برخی دیگر از موشکهای در اختیار کشورمان از نوع ALL ASPECT می باشند می توانند از همه جهات و البته روبرو با موشک کروز مهاجم درگیر شوند. وسیله دیگری که در این فاز مورد استفاده قرار می گیرد توپهای ضد هوایی 23 و 35 میلیمتری هستند، این توپها تا ارتفاع 2.5 تا 3.5 کیلومتر را پوشش می دهند. به عنوان مثال سامانه 8 لول مصباح-1 و سامانه سماوات به طور تخصصی برای مقابله با موشکهای کروز و پهپادها گسترش و توسعه یافته اند. حال اگر طراحان مسیر موشک کروز برای احتراز از خطر موشکهای دوشپرتاب و توپهای ضد هوایی بخواهند ارتفاع نفوذ را افزایش دهند، باید آن را به حداقل 3.5 کیلومتر (حداکثر ارتفاع دسترسی معمول موشکهای دوشپرتاب) برسانند، در این ارتفاع، موشک از فاصله 231 کیلومتری در دید مستقیم رادارهای منطقه هدفش قرار می گیرد و احتمال هدف قرار گرفتن آن با سامانه های مرصاد (مجهز به موشکهای شاهین و شلمچه) و سام 6 و تور ام یک و اف ام 80 به راحتی میسر می گردد. همچنین توپهای پدافندی 57 و 100 میلیمتری نیز می توانند با موشکهای کروز در ارتفاع به ترتیب تا 4 و 12 کیلومتر درگیر شوند، توپ 57 میلیمتری مجهز به هدایت راداری میتواند با اهدافی که تا 4 کیلومتر ارتفاع و تا 6 کیلومتر از آن فاصله دارند درگیر شود. این توپ به واسطه دقت فوق العاده بالای خود در بین پرسنل پدافند هوایی شهرت خاصی دارد و البته این شهرت را مدیون لوله نسبتا بلند و ضخیم خود است که دقت سلاح را تا حد زیادی بالا می برد. توپ 100 میلیمتری نیز با هدایت راداری+اپتیکالی و گلوله های مجهز به فیوز مجاورتی سلاحی مرگبار در برابر موشکهای کروز است و یک دسته 8 تایی از این توپ که با هم سری و هماهنگ هستند می توانند نواخت آتش حدودا 120 تیر بر دقیقه( 2 تیر در هر ثانیه) را به ارمغان بیاورند. در صورت تجهیز این توپ به گلوله های هوشمند ترکش شونده مشابه توپ میلینیوم، می توان از انهدام موشک کروز یا هواپیمای دشمن با فقط یک شلیک تقریبا مطمئن بود. البته برای انهدام هدف مستقیم السیر و نسبتا کندی مانند موشک کروز نیازی به شلیک های متعدد با توپ 100 میلیمتری نیست و تنها یک شلیک دقیق کار را تمام خواهد کرد.

سیستم های پدافند موشکی از کوتاهبرد تا میان برد نیز می توانند مأموریت درگیری با موشکهای کروز را به مرحله اجرا در آورند، از موشکهای دوش پرتاب گرفته تا سیستم های تورام، اف ام 80، سام 6 و هاوک و مرصاد. نیازی به توضیح بیشتر نیست که این سیستم ها چقدر در برابر اهدافی همچون موشکهای کروز کارآمد هستند، تنها در زمانی که موشک در ارتفاع زیر دسترسی سامانه های میانبرد، مانند سام 6 یا هاوک پرواز نماید از دسترس آنها دور می شود که البته در این حالت خطر سامانه های موشکی کوتاهبرد و توپهای ضد هوایی برای آن بسیار بیشتر خواهد بود.

 پشتیبانی نزدیک
هواپیماهای سوخو 25، اف5، صاعقه، اف7 و میراژ اف 1 در این دسته می توانند سازماندهی شوند، هواپیمای سوخو 25 یکی از بهترین هواپیماهای پشتیبانی نزدیک جهان می باشد که دارای امکان حمل و شلیک انواع مهمات هوا به زمین می باشد. این هواپیما می تواند از باندهای خاکی، چمن و ناآماده برخاسته و در صورت در دسترس نبودن بنزین هواپیما، از بنزین معمولی، گازوئیل، نفت سفید، نفت کوره و ... به عنوان سوخت استفاده نماید. این هواپیما چون به دلیل مأموریت ذاتی خود معمولا در معرض خطر توپهای هوایی می باشد لذا در قسمتهای مهم بدنه آن از زره برای محافظت استفاده شده است. به طوری که نقاط حساس بدنه آن در برابر کالیبرهای تا 23 میلیمتری مقاوم می باشند. این هواپیما می تواند طیف بسیار گسترده ای از مهمات و سلاح شامل انواع راکت انداز S-5 و S-8 ، غلاف توپ دو لول23 میلیمتری، بمب های سقوط آزاد، لیزری و تلوزیونی در اوزان و بردهای مختلف، موشکهای ضد کشتی شامل نور و نصر و کوثر، بمبهای خوشه ای، بمب های ناپالم و ... را حمل و به کارگیری نماید. هواپیمای اف5 و صاعقه هم که در بخش قبل به عنوان یکی از عناصر دفاع نزدیک هوایی از آن نام بردیم در این دسته نیز می توانند در نقش ثانویه پشتیبانی نزدیک هوایی ایفای نقش نمایند. اف5 در این حالت می تواند علاوه بر دو موشک هوا به هوای کوتاهبرد که برای دفاع از خود در نوک بالها حمل نماید، در 6 آویزگاه باقی مانده در زیر بالها و بدنه ( 4 تا زیر بالها و تا در زیر بدنه) اقدام به حمل و به کارگیری انواع مهمات و سلاح و همچنین مخزن سوخت خارجی نماید. یک آرایش معمول برای اف5 ها می تواند 2 عدد موشک سایدویندر در نوک بالها ، یک مخزن 1500 لیتری در پایلون زیر بدنه، 4 تا 8 عدد بمب MK-82 ، 2 عدد MK-82 و 2 عدد بمب خوشـــــه ای BL-755 ، 4عدد بمبMK-83 و . . . باشد. اف5 می تواند موشکهای هوا به زمین ماوریک را نیز به تعداد 4 عدد حمل و به کارگیری نماید.


از دیگر سلاح هایی که بر روی این هواپیما قابل نصب است می توان از موشکهای ستار، زوبین و راکت یاسر نام برد. همپنین این هواپیما می تواند 2000 پوندی MK-84 و همچنین بمب هوشمند 2000 پوندی قاصد را نیز حمل و به کارگیری نماید. احتمالا پخش کننده مهمات دورایستای کایت نیز بر روی این هواپیما قابل به کارگیری است. موشکهای ضد کشتی نصر، کوثر ( به تعداد 4 عدد) و حتی شاید بتوان یک عدد موشک نور یا قادر را نیز در پایلون مرکزی این هواپیما نصب و به کارگیری کرد، هر چند نصب موشک قادر با اما و اگرهایی نیز روبرو است. اف7 کوچکترین و کم توان ترین هواپیمای این دسته است که تنها دارای 4 پایلون در زیر بالها و یک پایلون مرکزی می باشد که به طور معمول در 2 تای آنها مخازن سوخت خارجی و در 2 تای دیگر مهمات سقوط آزاد حمل می نماید. این پرنده نیز می تواند انواع بمب سقوط آزاد سبک وزن، بمبهای خوشه ای، ناپالم و راکت لانچر را در جایگاههای زیر بال خود حمل و به کارگیری نماید. آخرین هواپیما میراژ اف یک است که اگر چه می تواند در دسته هواپیماهای تهاجمی و بمب افکن نیز دسته بندی شود اما ما ترجیح دادیم تا آن را در این دسته بیاوریم. این هواپیما دارای قدرت نسبتا خوبی در حمل و به کارگیری انواع مهمات با اوزان مختلف است و می تواند انواع راکت لانچر و بمب های سقوط آزاد و بمبهای لیزری و در صورت نصب تجهیزات مربوطه، موشکهای تلویزیونی را نیز حمل و شلیک نماید. همچنین این هواپیما قادر است تا در حمله علیه کشتی ها نیز با توان بالایی حاضر شده و با حمل 4 فروند موشک نصر یا 2 فروند موشک نور و قادر حملات کاری ضد کشتی را تدارک ببیند.


تاکتیکهای حمله در عملیات پشتیبانی نزدیک


شاید این سؤال در وهله اول برای بعضی از خوانندگان مطرح شود که با وجود سیستم های رادار پرنده و رهگیرهای قوی دشمن مگر اصلا امکان انجام عملیات پشتیبانی نزدیک برای هواپیماهای ما میسر است که حال بخواهیم در مورد تاکتیکهای آن نیز صحبت کنیم؟! در پاسخ اجمالی باید بگوییم بله! اما باید توضیح دهیم تا پاسخ کلی و مبهم نباشد. حال اگر بخواهیم پرنده های ذکر شده را، در این عملیات به کارگیری کنیم چگونه باید عمل نماییم؟


همانطور که می دانید مأموریت های پشتیبانی نزدیک معمولا از پایگاههای نزدیک به خطوط مقدم و خطوط تماس انجام می پذیرند و در اکثر موارد این مأموریتها LO-LO-LO هستند یعنی مسیر رفت، بمباران و مسیر برگشت همگی در ارتفاع پست هستند اینکه این ارتفاع چقدر پست باشد و پرواز در چه ارتفاعی (خصوصا در زمان رفت که اصل غافلگیری در نهایت اهمیت قرار دارد) صورت پذیرد نکته ای است که برخی از عوامل در تعیین آن تأثیر گذارند، برخی از این عوامل عبارتند از:


الف) نوع هواپیما


نوع هواپیما اهمیت زیادی دارد، مثلا هواپیماهای سوخو 25 و ای - 10 ذاتا برای پرواز در ارتفاع پست طراحی و ساخته شده است و کارایی خوبی در این ارتفاع از خود نشان می دهد. اما مثلا در ارتفاع بالا فاقد کارایی لازم است و یا مثلا هواپیمای بی52 برای انجام عملیات در ارتفاع متوسط و بالا طراحی شده و در ارتفاع پایین کارایی لازمه را ندارد. از 5 هواپیمای نام برده شده در این دسته، هواپیمای سوخو 25 دارای بهترین عملکرد برای پرواز در ارتفاع پایین است، و پایین ترین عملکرد را شاید بتوان به اف7 چینی نسبت داد که ذاتا یک هواپیمای نبرد هوایی هست اما به علت فرض نداشتن رادار یا ضعف آن، ما آن را در این دسته (پشتیبانی نزدیک) قرار دادیم. خلبانان ایرانی ید طولایی در به پرواز در آوردن هواپیماهای بزرگ، سنگین و فاقد قدرت مانور بالا، در ارتفاع پایین دارند و به عنوان مثال در زمان جنگ عموم پروازهای نفوذی هواپیماهای اف4 به عمق خاک عراق در ارتفاع زیر 50 متر و در موارد خاصی حتی در ارتفاع 40 پایی (12 متری!) انجام می پذیرفت آن هم با سرعت بالای 1000 کیلومتر بر ساعت! یکی از مهمترین نکات برای نیل به موفقیت در پروازهای ارتفاع پایین، تمرین و تمرین است و به حمدا... با وجود شبیه ساز اکثر هواپیماهای این دسته در کشور، می توان این پروازهای را با هزینه بسیار بسیار پایینی و به میزان زیاد تمرین نمود.


ب)عوارض محلی


مهمترین و اصلی ترین نکته در موفقیت یک عملیات غافلگیرانه پشتیبانی هوایی ارتفاع پایین، عوارض محلی هستند، این عوارض محلی هستند که تعیین می کنند پرواز در ارتفاع 20 متری، 200 متری یا 2000 متری و بیشتر انجام شود و چگونه انجام شود. در یک دشت صاف هواپیما در ارتفاع 20 تا 30 متری زمین به راحتی پرواز کند اما به همان میزان احتمال کشف هواپیما توسط سیستم های راداری از فواصل دورتر و احتمال رؤیت آن توسط دیدبانهای بصری از فاصله بعید، بیشتر می گردد. برعکس، در یک مسیر کوهستانی شما باید در ارتفاع بالاتر پرواز کنید اما می توانید در صورت امکان با پرواز از میان رشته کوهها و تپه ها احتمال رؤیت پذیری راداری و بصری را به شدت کاهش دهید. ولی احتمال خطر برای هواپیما وجود دارد، همچنین باید به شدت از عبور بر فراز کوهها اجتناب کرد، چرا که رؤیت پذیری راداری هواپیما در این حالت تقریبا قطعی است، همچنین در داخل خاک دشمن باید با احتیاط و وسواس خاصی مسیرهای بین کوهستانی را انتخاب کرد چرا که شیارهای بین کوهها یکی از محتمل ترین نقاط استقرار دیدبانهای بصری مجهز به موشکهای دوشپرتاب است که خطر را برای هواپیمای عبور کننده از این مسیرها به شدت بالا می برد و در صورت اصابت موشک به هواپیما در این ارتفاع و اینگونه مسیرها تقریبا هیچ زمانی برای فرار خلبان از هواپیما وجود نخواهد داشت؛ اما بر عکس در داخل خاک کشور بهترین مسیرهای حمله از لا به لای کوهها و تپه ها می باشد که احتمال رؤیت هواپیماهای خود را برای رادارهای زمینی دشمن به صفر و برای رادارهای پرنده دشمن بسیار کم می سازد. در صورت استفاده از مسیر مناسب و بهره گیری از پوشش کوهها حتی می توان احتمال رؤیت پذیری پرنده ها در رادارهای هوایی را به صفر بسیار نزدیک کرد. در دشتها و بیابانهای مسطح باید کمترین ارتفاع میسر برای پرواز انتخاب و با انتخاب کوتاهترین مسیر ممکن زمان پرواز در این نقاط را به حداقل ممکن کاهش داد و کلا باید سعی شود از این گونه مسیرها اجتناب کرد. چرا که به عنوان مثال یک هواپیمای E-3 که در ارتفاع 30000 پایی به گشت زنی مشغول است می تواند یک هواپیمای پرواز کننده در ارتفاع 50 پایی را تقریبا از فاصله 220 نایتکال مایلی (400 کیلومتری) رؤیت نماید و حتی اگر بعدا این هواپیما با پناه بردن به مسیرهای کوهستانی خود را از دید این پرنده مخفی نماید؛ باز هم نیروهای دشمن در یک حالت آماده باش قرار گرفته و احتمال غافلگیر شدن آنها کمتر می شود.


خوشبختانه طبیعتِ اکثرا کوهستانی کشور ما، در بیشتر نقاط مرزی امکان خوبی به هواپیماهای خودی برای نفوذ از این مسیرها و غافلگیر کردن دشمن به ما می دهد. (همانطور که با استقرار دیدبانهای بصری در این مناطق توسط ما، احتمال استفاده از این مسیرها را از دشمن سلب می نماید)



این تصاویر شاهدی بر این مدعا هستند:



1- سواحل خلیج فارس و تنگه هرمز :



تصویر




تصویر





2- سواحل دریای عمان :




تصویر



3- قسمتی از مرز عراق (غیر از منطقه خوزستان) :


تصویر



4- مرز غرب کشور (عراق و ترکیه):


تصویر



5- مرز آذربایجان و ارمنستان :


تصویر



6- مرز ترکمنستان :


تصویر



7- مرز افغانستان :


تصویر



8- مرز پاکستان :

تصویر




همانطور که ملاحظه می فرمایید تقریبا تمامی مرزهای کشور ما ( بجز استان خوزستان) را مناطق کوهستانی و پر فراز و نشیب تکشیل می دهند و در صورت بروز جنگ در اکثر این مناطق و نیاز به پشتیبانی نزدیک هوایی از نیروهای عمل کننده، نیروی هوایی می تواند با احتمال موفقیت زیادی عملیات پشتیبانی نزدیک و حمله به خطوط مقدم دشمن نفوذ کننده را در این مناطق به انجام برساند. در نقاطی مانند مرز خوزستان که ارتفاعات به شکل مرسوم وجود ندارد، تدابیر دیگری ( همانند ایجاد ایستگاههای اخلال در امواج آواکسهای دشمن) باید اندیشیده شود.



ج) ارتفاع پرواز آواکس دشمن و هواپیمای خودی

ارتفاع پرواز آواکس دشمن عامل مهم دیگری است. پیش از این به عامل ارتفاع پرواز هواپیمای خودی اشاره مختصری داشتیم، برای هواپیمای ما هر چه ارتفاع کمتر باشد بهتر است. اما این ارتفاع کم مخاطرات زیادی برای خود هواپیما و خلبان آن نیز دارد و در صورت بروز اولین اشتباه، ممکن است آخرین اشتباه نیز باشد. عموماً و با توجه به تجارب خلبانان نیروی هوایی در جنگ تحمیلی در مسیرهای صاف و دشت، پرواز با سرعت بالا در ارتفاع 20 تا 30 متر امکان پذیر است و صد البته سامانه های احتراز از عوارض زمینی هستند که در این حالت بار بزرگی را از دوش خلبان برداشته و امکان پرواز امن و مطمئن را در ارتفاع پست ممکن می سازد. یکی از کاربردهای این سیستم به این صورت است که زمانی که بر روی ارتفاع خاصی تنظیم شود، در صورتی که خلبان یا هواپیما بخواهد ارتفاع را از آن کمتر کند، اجازه این کار را به وی نمی دهد و حتی اگر خلبان با تمام توان جوی استیک را به جلو فشار دهد تا ارتفاع خود را کمتر کند این سیستم اجازه این کار را نخواهد داد. اما بر عکس این کار مجاز است و خلبان می تواند هر وقت اراده کرد ارتفاع خود را افزایش دهد. پرواز در دشتها و بیابانهای خیلی مسطح در ارتفاع کمتر از 20 متر هم با ایمنی امکان پذیر است. فقط حواس بالای خلبان را می طلبد. اما هر چه ارتفاع آواکس دشمن که وظیفه کشف هواپیماهای ما را بر عهده دارد، بیشتر باشد برای ما بدتر است، به طور معمول آواکسهای E-3 در ارتفاع 30 تا 40 هزار پایی به پرواز و گشت زنی می پردازند.

در این ارتفاع این هواپیما می تواند هواپیمایی که را که مثلا در ارتفاع 5000 پا پرواز می کند بدون هیچ گونه محدودیت برد، در رادار خود رؤیت نماید. با استفاده از جدول زیرد می توانید خودتان این مسأله را برای انواع ارتفاعها مشاهده نمایید:


تصویر

جدول رؤیت پذیری در فواصل مختلف




پس ملاحظه می کنید که هر چه ارتفاع آواکس کمتر باشد به نفع ما و هر چه بیشتر باشد به نفع دشمن است. شاید اینجا این سؤال پیش بیاید که چرا ارتفاع پروازی آواکس را هر چه بیشتر بالا نمی برند؟ پاسخ هم واضح است و دلیل آن به محدودیت ارتفاع پرواز هر هواپیما، منجمله آواکسها بر می­گردد؛ ضمن اینکه هواپیماهای E-3 از دید به پایین کاملا مطلوبی برخوردار نیستند و برای دید دقیقتر باید ارتفاع خود را کاهش دهند، ولی در نسخه های جدیدتر آنها که در آینده ای نزدیک به خدمت نیروی هوایی آمریکا در خواهند آمد این نقیصه تا حد زیادی رفع شده است.

د) میزان مهمات

وزن مهمات محمول یک هواپیمای مهاجم در ارتفاع پست عامل مهمی در مانور پذیری و چالاکی آن و به تبع، توانایی آن در گریز از موقعیت ها و مواضع خطر به وجود آمده برای آن است یک هواپیما که به میزان خیلی زیاد مهمات حمل می نماید نمی تواند چالاکی یک هواپیما که مهمات متوسطی (به نسبت میزان حمل بار همان هواپیما) حمل می کند، داشته باشد. لذا در هنگام پرواز در ارتفاع پست اگر به ناگاه با مانعی مواجه شود که افزایش سریع ارتفاع یا تغییر مسیر را بطلبد، نمی تواند به مانند هواپیمای سبکبار یا متوسط بار مانور دهد و مانع را جا بگذارد و ممکن است دچار سانحه شود، لذا در هنگام پرواز در ارتفاع پست به این فاکتور نیز باید توجه نمود و میزان مهمات هواپیما با توجه به مسیر حرکت و ارتفاع پروازی و ... تعیین گردد.

ه) عملیات بر فراز دریا

شاید در وهله اول به نظر برسد که عملیات بر فراز دریا با شناسایی سریعی مواجه خواهد شد، هم بله و هم خیر! دلیل جواب مثبت که مشخص است، اما جواب منفی به این بر می گردد که در صورتی که هواپیمای هجوم کننده از عوارض و ناهمواری های مسیر خود قبل از رسیدن به خط ساحلی حداکثر استفاده ممکن را بنماید و در زمان رسیدن به ساحل تا کاهش ارتفاع خود به میزان حدود 10 تا 12 متر و حفظ این ارتفاع بر روی دریا (در صورت عدم تلاطم آب و نبود امواج با ارتفاع بیش از 3 متر) می تواند با افزایش سرعت خود به حداکثر ممکن (مثلا هواپیمای اف5 در ارتفاع سطح دریا می تواند تا سرعت 0.86 ماخ سرعت بگیرد) با این سرعت، هواپیمای اف5 برای رسیدن به فاصله فرضاً 50 کیلومتری، فقط به دو و نیم دقیقه زمان نیاز دارد و پس از رسیدن به فاصله مد نظر، موشک نصر یا نور یا . . . خود را شلیک نموده و بلافاصله برگردد ( این فاصله را با برد 170 تا 200 کیلومتری موشک نور یا برد 40 کیلومتری موشک نصر و یا برد 260 کیلومتری موشک قادر جمع نمایید) و یا مثلا با اوج گیری سریع، بمبهای قاصد یا قدر خود را رها کرده و برگردد. اگر پوشش آواکس در محل نباشد و یا مثلا بواسطه وجود اخلالگر پلنا که عکس آن را در زیر مشاهده می نمایید:


تصویر




آواکس قادر به انجام صحیح فعالیت خود نباشد، آنوقت رادار کشتی های متخاصم موجود در منطقه نیز قادر به تشخیص وجود هواپیمای خودی در منطقه و حمله صورت گرفته توسط آن، با رادارهای معمولی خود نخواهد بود چرا که با فرض ارتفاع حدودا 32 پا (10 متر) برای رادار کشتی و ارتفاع 15 متر برای هواپیما، رادار کشتی تقریبا از فاصله 12 ناتیکال مایلی (22 کیلومتری) قادر به رؤیت هواپیما خواهد بود که قبل از این فاصله هواپیما موشک خود را رها کرده و برگشته است.

حتی اگر آواکس در محل حاضر باشد و هیچ اخلالی هم در کار آن صورت نپذیرد، از لحظه ای که هواپیما از پوشش اختفایی خود در بین شیارها خارج می شود (که فاصله این کوههاو ارتفاعات تا ساحل زیاد نیست، به عکس زیر از منطقه شمال جزیره کیش به عنوان نمونه توجه فرمایید :)


تصویر




توسط آواکس شناسایی می شود و در صورتی که هواپیما خوش شانس باشد می تواند در همان بازه زمانی دو و نیم دقیقه که ذکر شد مسیر اشاره شده را طی کرده، موشک خود را شلیک و مجددا در همان مدت زمان به خاک خودی برگردد. اگر در این بازه زمانی (رؤیت هواپیمای خودی توسط آواکس دشمن تا بازگشت مجدد به میان شیار کوهها) هواپیمای رهگیری از دشمن بتواند خود را به فاصله 20 تا 30 کیلومتری هواپیمای ما برساند، امکان استفاده از موشکهای هوا به هوای میانبرد آمرام خود را علیه پرنده ما خواهد داشت ( به علت اینکه موشکِ هواپیمای دشمن در صورت شلیک باید بصورت تعقیبی به سمت هدف خود روانه شود، برد آن کاهش می یابد) و در غیر اینصورت هواپیمای ما می تواند با ورود به فضای ما بین کوهها خود را از دسترس رادار آواکس و هواپیمای تعقیب کننده و حتی موشک احتمالی شلیک شده به سوی خود در امان دارد.

در صورت رصد دقیق منطقه و محل پرواز آواکسها و رهگیرهای دشمن توسط رادارهای زمینی خودی، می توان هواپیماهای مهاجم را از نقاطی که حداکثر فاصله با رهگیرهای دشمن را دارند، گسیل نمود تا احتمال موفقیت دشمن به کمترین میزان برسد. نکته مهم دیگری که در این بین وجود دارد، و توجه به آن بسیار ضروری است پوشش پدافند موشکی مرصاد/هاوک، صیاد و سام 6 خودی در منطقه است، (سام5 را به علت احتمال عدم توانایی در درگیری با جنگنده های چالاک رهگیر دشمن در این فرض نیاوریم، هر چند که ما از میزان قابلیت های اس-200 ارتقاء یافته داخلی دقیقا خبر نداریم) ، این پوشش باعث می شود تا رهگیرهای دشمن در منطقه تحت پوشش این سامانه ها ترجیحا حضور نیابند و به همین دلیل نیز در صورت حمله هواپیمای خودی و فرار آن به منطقه تحت پوشش این سامانه ها، از تعقیب وی در آن منطقه خودداری خواهند کرد و بدین ترتیب شانس حمله موفق و فرار پس از آن در منطقه تحت پوشش سامانه های پدافندی خودی در ساحل بسیار افزایش می یابد، این پوشش علی القاعده و بطور طبیعی باید در نقاطی از ساحل که دارای اهمیت استراتژیک هستند مانند بوشهر، خارک، بندرعباس و ... فراهم باشد، در صورت استقرار سامانه باور 373 در سواحل کشور، می توانید حدس بزنید که چقدر بر میزان اجرای حملات موفق هواییِ ضد کشتی، افزوده خواهد شد.

و) وجود شبکه دیده بانی محلی دشمن یا احتمال آن

وجود شبکه دیدبانی محلی دشمن در نزدیک مرزها یا احتمال چنین امری، یکی از مسائلی است که بر تعیین مسیرهای نفوذ هواپیماهای خودی به خاک دشمن بسیار تأثیر گذار است، هنگامی که از وجود دیدبانهای بصری دشمن در مسیری مطلع باشیم یا احتمال قوی بر آن بدهیم، دیوانگی است که چنین مسیری برای حمله انتخاب گردد، چرا که عموما این دیدبانها مجهز به موشکهای دوش پرتاب نیز می باشند که کار را برای ما سختتر و خطرناک تر خواهد کرد، برای حل این مسأله نیروی هوایی می تواند از پهپادهای شناسایی و شناسایی رزمی بهره ببرد و با شناسایی محل دیدبانهای بصری دشمن با گشتهای مکرر و حساب شده و همچنین شناسایی مسیرهای امن و فاقد پوشش بصری و نهایتا حمله با پهپادهای مسلح (مانند کرار یا نمونه سبکتر و کندتری که توان حمل مهمات کمتر ولی مداومت پروازی بیشتری دارد و در رزمایش پیامبر اعظم 7 استفاده شد) به محل دیدبانهای دشمن بصورت هدفمند، هزینه حضور این دیدبانها را برای دشمن بالا برده و با از بین بردن آنها به شبکه دیدبانهای با تجربه دشمن نقص وارد آید. پهپادهای رزمی می­توانند با سلاحهایی مانند غلاف توپ و مسلسل، راکت لانچر، بمب، موشک های هدایت شونده و .... به محل دیدبانها حمله و یا آنها را از بین ببرند و یا منطقه را برای آنها نا امن کرده و ایشان را وادار به جابجایی و تغییر مکان نمایند (وقتی پهپادها به منطقه ای حمله کند که در آن نیرو یا تجهیزاتی را مشاهده کرده اند، دشمن احتمال حمله مجدد را نیز می دهد) و بدین وسیله بصورت موقت مسیری را برای عبور هواپیماهای خودی باز می نماید. همچنین می توان از پهپادهای هدف7 ارزان قیمت مانند صاعقه بصورت انتحاری استفاده کرد و با تجهیز آنها به مقادیر مواد منفجره آنها را به موضع دیدبانهای دشمن کوبید.

راه دیگر استفاده از توپخانه دوربرد است، توپ خود کشتی 175 میلیمتری در صورت تجهیز به گلوله های بیس بلید دارای 75 کیلومتر برد می باشد که مثلا با استقرار توپ در فاصله 25 کیلومتری مرز و در موضع استتاری مناسب می توان تا عمق 50 کیلومتری خاک دشمن را پوشش داده و در صورت شناسایی موضع دیدبانهای دشمن توسط پهپادها اقدام به آتش باری علیه آنها نمود. توپ نیز پس از اجرای آتش باری به جهت در امان ماندن از آسیب حمله تلافی جویانه نیروی هوایی دشمن ، می تواند سریعا به موضع اختفا رفته و یا در صورت فراهم نبودن موضع اختفا، توسط تورهای استتار سه طیفی (مرئی، مادون قرمز و راداری) آن را استتار کرد. البته این روش ممکن است برای از بین بردن دیدبانهای دشمن خیلی مؤثر نباشد چرا که گلوله های توپ ممکن است به فواصلی بخورند که آسیبی به نیروهای دشمن نرسد اما مزیتی که دارد این است که منطقه را برای آنها نا امن کرده و به دشمن این پیام را می دهد که این موضع شناسایی شده و بدین ترتیب دشمن مجبور به تغییر موضع خواهد گردید.

همپنین استفاده از راکتهای توپخانه ای مانند آرش4، فجر3 و فجر 5 نیز امکان پذیر است اما این راکتها نیز کمابیش با مشکل شلیک توپخانه مواجه بوده و مناسب نقطه زنی نمی باشند بلکه می توانند جهت نا امن کردن منطقه استفاده شوند.

اگر بخواهیم در آخر این بخش یک نتیجه گیری و جمع بندی از بحث پشتیبانی نزدیک داشته باشیم می توانیم بگوییم که در این بخش نه تنها دست بسته نیستیم که در خیلی از موارد با کمی ابتکار و خلاقیت می توانیم دست بالا را نیز داشته باشیم؛ یک مزیت دیگر که مأموریتهای پشتیبانی نزدیک دارند این است که در این مأموریتها شما خیلی با تکنولوژی های پیشرفته سر و کار ندارید و حتی یک هواپیمای توکانو مجهز به راکت و بمبهای سقوط آزاد هم برای یک یگان موتوریزه خطرناک است تا چه رسد به هواپیماهای بالاتر با تسلیحات قوی تر و دقیق تر.


آرایشهای تهاجم

آرایش معمول تهاجمی نهاجا بصورت هواپیماهای دو فروندی و یا مضربی از 2 می باشد، مثلا 4 یا 6 و یا 8 فروندی. در جنگ تحمیلی بزرگترین دسته رؤیت شده 8 فروندی و کوچکترین آن 2 فروندی بوده است. البته در مأموریتهای پشتیبانی نزدیک، حتی تهاجم یک هواپیما نیز قابل تصور است، زیرا ماهیت این نوع پروازها ممکن است چنین پروازی را توجیه نماید. در زیر به نمونه ای از این آرایشها می پردازیم:

آرایش های 2 فروندی: در این آرایش دو فروند سوخو25 مجهز به مهمات ویژه آن مأموریت به سمت هدف گسیل می شوند، هر هواپیما برای دفاع از خود می تواند به یک یا دو موشک هوا به هوای کوتاه برد مجهز گردد. سوخو25 می تواند 4500 کیلوگرم مهمات را با خود حمل نماید.

تصویر




آرایشهای تهاجم 2 فروندی می تواند شامل دو فروند از هواپیماهای مانند هم، مثل سوخو25، اف5، صاعقه، میراژ اف 1 یا اف7 باشد.


تصویر


2 فروند هواپیمای صاعقه در تمرین بمب ریزی 4 عدد بمب Mk-82 Snake eye رها شده که طبق برنامه ریزی، باله های 2 عدد دیرتر باز می شود تا گستره برخورد بمبها وسیعتر باشد



تصویر


دو فروند FT-7M مجهز به بمبهای تمرینی


و یا 4 فروند هواپیمای مشابه از همان انواع ذکر شده.


همچنین ممکن است در آرایشهای دو فروندی، یک فروند از یک نوع و با حمل مهمات زمینی بیشتر و یک فروند با حمل مهمات هوا به هوای بیشتر، نقش دفاع از هواپیمای اول را داشته باشد. مثلا هواپیمای اول از نوع سوخو25 و دارای مهمات کاملا هوا به زمین بوده و تنها یک موشک هوا به هوا حمل نماید و هواپیمای دوم از نوع اف5 و مجهز به 4 فروند موشک هوا به هوای کوتاهبرد و تنها 2 یا 4 عدد بمب یا مهمات هوا به زمین باشد و در صورت بروز درگیری هوایی هواپیمای دوم درگیر شده و هواپیمای اول به انجام مأموریت خود می پردازد و یا مثلاً یک فروند صاعقه یا سوخو 25 به همراه یک فروند میراژ اف یک .

در آرایش دیگر مثلا 2 فروند هواپیما جهت تهاجم زمینی و دو فروند نیز جهت اسکورت آنها اقدام می نمایند. مثلا دو فروند سوخو25 جهت حمله به اهداف زمینی و 2 فروند میراژ اف یک یا اف5 مجهز به 4 عدد موشک هوا به هوای حرارتی و باکهای سوخت اضافه به همراه 2 تا 4 عدد بمب سقوط آزاد یا موشکهای هدایت شونده آنها را اسکورت می نمایند.

جهت مأموریت های سرعتی تر می توان هواپیماهای حمله زمینی را از میان اف5 ها یا میراژها انتخاب نمود و اسکورت را نیز به همین هواپیماها سپرد. اف7 ها جهت حملات سبک به کار می روند چون به هنگام حمل 2 باک سوخت خارجی، فقط 3 جایگاه برای آنها باقی می ماند که از آنها می توانند برای حمل 6 عدد بمب FAB-100 یا 3 عدد بمب FAB-250 یا FAB-500 استفاده نمایند و یا اینکه به جای آنها راکت لانچر حمل نمایند. البته تجهیز اف7 ها به موشکهای تلویزیونی و لیزری نیز دور از دسترس و امکان نیست؛ هر چند که باید مزایا و معایب آن به دقت بررسی گردد.

هواپیماهای سوخو25 در این گروه بیشترین توان حمل مهمات را به میزان 4500 کیلوگرم دارند و می توانند 4 بمب از خانواده قاصد یا 2 بمب از همان نوع به همراه 2 مخزن سوخت خارجی را حمل نمایند و همانطور که ذکر شد هواپیما قبل از رها سازی بمبهای خود به سرعت اوج گرفته و پس از رها سازی بمبها به سرعت به ارتفاع پایین باز می گردد.

همچنین هواپیمای اف 5 و میراژ اف1 نیز از توان حمل و تنوع مهمات خوبی برخوردارند که در شکل زیر تنوع و میزان مهمات محمول هواپیمای اف5 را ملاحظه می فرمایید:


تصویر




عملیات تهاجمی:

هواپیماهای سوخو24، اف4 و میراژ اف یک را در این دسته قرار می دهیم، هر سه این هواپیماها توان انجام عملیاتهای دوربرد، سوختگیری هوایی و سوختگیری از جنگنده به جنگنده را دارا هستند. علت اینکه میراژ اف یک را در این دسته نیز آوردیم این است که این هواپیما به علت سرعت زیاد، توان حمل مهمات نسبتا خوب و توان سوختگیری هوایی خود می تواند به عنوان مکمل در کنار 2 هواپیمای دیگر این دسته هم به انجام مأموریت بپردازد.

هواپیمای سوخو24 یکی از بهترین هواپیماهای تهاجمی جهان به همراه اف 111 و تورنادو می باشد. این هواپیما دارای برد زیاد و توان حمل مهمات بالا می باشد و تنها هواپیمای نیروی هوایی ایران است که بدون سوخت گیری هوایی می تواند خود را به اسرائیل برساند. (البته برای برگشت باید حتما سوختگیری هوایی داشته باشد). این هواپیما توان حمل گستره وسیعی از مهمات هوا به زمین اعم از بمبهای سقوط آزاد، لیزری یا تلویزیونی، موشکهای ضد کشتی و راکتهای هدایت ناپذیر و ... را دارد. و می تواند موشکهای هوا به هوای آفید و احتمالا آرچر را نیز برای دفاع از خود حمل نماید. مأموریت تخصصی این هواپیما پروازهای تهاجمی سریع در ارتفاع پایین می باشد و این دقیقا همان چیزی است که ما به آن نیاز داریم. این هواپیما دارای 2 خدمه بوده و آرایش قرار گیری خدمه در آن به صورت کنار هم می باشد. این هواپیما دارای سرعت حداکثر 1.35 ماخ در ارتفاع بالا و کروز 1.08 ماخ در سطح دریا می باشد که توان خوبی برای تهاجمهای سریع ارتفاع پایین به آن می دهد.

هواپیمای سوخو24 دارای تجهیزات جنگ الکترونیک و اخلالگر8 راداری بسیار قوی ای است. به طوری که در اواخر جنگ که عراق به این هواپیما مجهز شده بود در زمان حضور این هواپیما در محدوده عمل رادار سامانه هاوک، متصدیان مربوطه مجبور به خاموش کردن رادار می شدند تا مانع از آسیب دیدن سیستم های الکترونیکی رادار گردند. به احتمال قوی این سامانه جنگ الکترونیک توسط متخصصین داخلی ارتقاء یافته و احتمالا امکان اخلال در سیستم های پدافندی موجود در کشورهای هدف را خواهد داشت. از دیگر سیستم های موجود در این هواپیما سامانه تعقیب و نقشه برداری عوارضی زمینی پیشرفته می باشد که هواپیما را قادر به پرواز در ارتفاع خیلی پست می نماسید و ضمن هشدار کاهش ارتفاع ناخواسته به خلبان بار زیادی را از دوش وی در زمان پرواز در ارتفاع پایین برمی دارد.

نمونه های نمایش داده شده طی ماههای اخیر در کشور، شامل موشک ضد رادار کی اچ 58 و موشک های هدایت لیزری و اپتیکی کی اچ-29 و موشک کی اچ-25 می شود. موشک کی اچ-25 در مدلهای مختلف برد 10 تا 40 کیلومتر داشته و دارای مدل های متنوع هدایت از جمله راداری، لیزری،‌ اپتیکی و ضد رادار بوده و سرعتی از 300 تا 670 متر بر ثانیه دارد که باید سرعتی هواپیما در لحظه پرتاب را نیز به عنوان عامل کمکی در نظر داشت. موشک کی-اچ-58 بردی حدود 46 تا 250 کیلومتر و سرعت 3.6 ماخ معادل 3823 تا 4410 کیلومتر بر ساعت بسته به ارتفاع پرتاب دارد. سرعت سرسام آور این موشک علاوه بر دشوار کردن امکان انهدام آن توسط سامانه های دفاعی و گرفتن فرصت واکنش از دشمن، اجرای عملیات سرکوب پدافند هوایی دشمن را نیز با سرعت بیشتری ممکن می سازد زیرا این سرعت ها معادل 1062 تا 1225 متر در هر ثانیه است یعنی تا عقربه ثانیه شمار ساعت، یک گام به جلو حرکت می کند، موشک مذکور بیش از یک کیلومتر به سوی هدف پیشروی کرده و بنابراین در کمتر از یک دقیقه با سر جنگی 149 کیلوگرمی خود به بردهای زیر 75 کیلومتر دست می یابد و برای انهدام مجموعه های راداری سامانه دفاع هوایی پاتریوت آمریکا با بیشترین برد 160 کیلومتر، نهایتاً به 2.5 دقیقه زمان نیاز دارد. با در اختیار داشتن و عملیاتی کردن این نوع از موشک ها، عملاً نیروی هوایی کشورمان صاحب توان چشمگیری در عملیات سرکوب پدافند هوایی دشمن شده است؛ توانی که به معنای در هم شکستن دیوارهای قلعه دشمن تلقی می شود.

موشک های کی-اچ-29 بردهای 10 تا 30 کیلومتر را در نمونه های مختلف پوشش می دهد و با سرجنگی 320 کیلوگرمی خود، ‌اهداف بزرگ نیز از نابودی در امان نخواهند بود. این موشک ها با توجه به رده مأموریتی خود از سرعت مناسبی برخوردار هستند که بین 250 تا حدود 410 متر بر ثانیه در نمونه های مختلف است. این سلاح ها در زمره تسلیحات هدایت دقیق سوخو-24های نهاجا قرار داشته و در عملیات ضربتی، بسیار مورد توجه قرار دارند. بدین ترتیب می توان سوخو-24 فنسر را که قابلیت حمل حداکثر 8000 کیلوگرم محموله جنگی را دارد، یکی از دستان بلند نهاجا برای مأموریت های آینده دانست. احیای قابلیت های الکترونیکی،‌ از جمله سامانه های جنگ الکترونیک و ضد جنگ الکترونیک به اجرای امن تر و افزایش بقاپذیری در مأموریت های نفوذی در خاک دشمن کمک شایانی می کند و شاید به جرأت بتوان گفت در عصر حاضر بدون پشتیبانی الکترونیکی نمی توان در صحنه نبرد کاری از پیش برد.

هواپیمای دیگر این گروه اف4 فانتوم می باشد که فکر نکنم نیازی به معرفی داشته باشد و معرف حضور همه علاقمندان صنعت هوایی و علوم نظامی می باشد. اف4 از 2 موتور J79 نیرو می گیرد که توان فوق العاده ای (البته در کنار مصرف بنزین بالا! ) به این هواپیما می بخشد. بطوری که این هواپیما می تواند در ارتفاع بالا به حداکثر سرعت 2.23 ماخ و در سطح دریا به سرعت کروزِِ 0.78 ماخ ( بدون استفاده از پس سوز) دست یابد. اف4 می تواند 8000 کیلو مهمات را در مقرهای خارجی خود حمل و به کارگیری نماید . البته 2 باک سوخت خارجی1420 لیتری در زیر بالها و یا یک باک در پایلون مرکزی بدنه با ظرفیت 2300 لیتر، از اجزای جدایی ناپذیر اف4 در مأموریتهای آن به شمار می رود. با این حال اف4 توانایی خوبی در حمل تسلیحات سنگین وزن داشته و در صورت نیاز می تواند 4 بمب از خانواده قاصد را در مخازن زیر بالها و بدنه خود به همراه 2 مخزن سوخت خارجی حمل نماید. همپنین این هواپیما قادر به حمل 4 فروند موشک دوربرد ضد کشتی نور/قادر می باشد که توان ضربه زنی فوق العاده ای به اهداف دریایی به آن می دهد و با استفاده از این موشکها می تواند اهدافی را در ورای فاصله 200 کیلومتری خود با درصد موفقیت زیادی مورد حمله قرار دهد. با اینکه اف4 در اصل برای پرواز در ارتفاع خیلی پست طراحی نشده بود ولی خلبانان ایرانی چه در قبل و چه در بعد از انقلاب و خصوصا در زمان جنگ این پرنده را در ارتفاع خیلی پست به پرواز در می آورند. به عنوان مثال در خاطرات یکی از خلبانان جنگ تحمیلی نوشته شده بود که در پروازی بر فراز عراق با هواپیمای اف4 هواپیما را در قسمت زیادی از مسیر در ارتفاع 40 پایی(!) به پرواز در آورده است. البته این تنها پرواز از این نوع نبوده است چرا که عموم پروازهای نفوذی در زمان جنگ تحمیلی در ارتفاع زیر 50 متری و حتی زیر 30 متری به انجام می رسیده است. اف4 هواپیمای سنگین و نسبتا کندی است و به کارگیری آن به طور مکرر در این ارتفاع نشان از قابلیت های بالای خلبانان ایرانی داشته است. امری که با توجه به استفاده روز افزون از سیمولاتور در آموزش خلبانان نیروی هوایی و تمرین مکرر در مسیرهای شبیه سازی شده بر اساس واقعیت (شبیه سازی شده بر اساس نواحی مختلف کشور خودمان و کشورهای مسیر یا هدف) می تواند بهبود چشمگیری نیز داشته باشد. ضمن اینکه پرواز با شبیه ساز هزینه بسیار بسیار پایین تر و غیر قابل مقایسه ای با پرواز با هواپیمای واقعی داشته و در صورت بروز اشتباه، سوانح غیر قابل جبران (از نظر از دست دادن خلبان و هواپیما) به وجود نمی آید. بعد از خبره شدن در یک مسیر خاص، خلبان می تواند همان مسیر را جهت چک نهایی با هواپیمای واقعی بپیماید.

به بحث اف4 برگردیم، اف4 هواپیمای بسیار قابل اطمینانی نیز هست. در موارد بسیاری در بدنه هواپیماهای بازگشته از عملیاتهای برون مرزی در جنگ تحمیلی آثار گلوله های 23 و 37 میلیمتری و ترکشهای آنها به چشم می خورد! حتی در بعضی موارد گلوله های 57 میلیمتری توپهای عراقی که معمولا یکی از آنها برای ساقط نمودن هدفی به ابعاد یک اف4 باید کافی باشد! نتوانسته بودند اف4 را از بازگشت به میهن بازدارند، حفره ای که یک گلوله 57 میلیمتری در بال اف4 ایجاد می کرد در حدی بود که به راحتی سر یک انسان از داخل آن رد می شد! در بعضی دیگر از موارد برخورد موشکهایی مانند رولند یا کروتال نیز باعث ساقط شدن هواپیما نشده و هواپیما توانسته بود خود را به پایگاه برساند، حتی انفجار سر جنگی موشکهایی مانند سام 3 یا سام 6 به صورت مجاورتی (و نه برخورد مستقیم) عموما منجر به ساقط شدن فوری این هواپیما نمی شد و مهلتی به خلبان جهت رساندن خود به منطقه خودی یا حداقل دور شدن از منطقه درگیری را می داد.

آخرین هواپیمایی که در این بخش به آن می پردازیم، میراژ اف1 است. جنگنده بمب افکن یک نفره و تک موتوره ساخت فرانسه که دارای حداکثر سرعت 2.3 ماخ در ارتفاع بالا و 1.2 ماخ ( با پس سوز) در ارتفاع پایین می باشد، این هواپیما می تواند 3 مخزن سوخت خارجی را برای افزایش برد حمل نماید، انواع بمبهای سقوط آزاد، موشکهای ضد کشتی و ضد رادار، راکت، مهمات ضد باند، موشکهای لیزری و . . . با خود حمل نماید. این هواپیما انواع غلافهای ECM و ECCM را با خود حمل می نماید و با توجه به رنگ آمیزی خاص صورت گرفته بر روی آن در نهاجا، مشخص می گردد که این پرنده در آینده بیشتر در حملات علیه اهداف زمینی مد نظر می باشد.

تاکتیکهای حمله

در بخش تاکتیکهای حمله برای هواپیماهای پشتیبانی نزدیک راهکارهای احتمالی دستیابی به اهداف این دسته از هواپیماها را بررسی نمودیم، اما خب شاید این سؤال پیش بیاید که مسیر و اهداف حمله هواپیماهای پشتیبانی نزدیک بسیار نزدیک به منطقه خودی است (معمولا بیش از 50 کیلومتر از خط تماس فاصله ندارند) اما در این دسته هواپیماها ممکن است نیاز باشد تا هدفی در ورای 300 کیلومتری خط مقدم مورد حمله قرار بگیرد و یا حتی پا را فراتر نهاده و مثلا با عبور از کشورهایی در مسیر، مثلا هدفی در اسراییل مورد حمله قرار بگیرد، آیا با چنین مفروضاتی باز هم نیروی هوایی قادر به اجرای چنین عملیاتی خواهد بود؟

پاسخ باز هم بله می باشد! البته با توضیحاتی که ان شاءا... در ادامه خواهد آمد، هر مسیر حمله ای 2 یا 3 بخش دارد، در حمله هایی که هدف یکی از کشورهای همسایه (مثلا پایگاه دشمن در عراق یا افغانستان) باشد، بخش اول مسیر در کشور خودمان و بخش دوم در کشور هدف می گذرد. اما در حمله هایی که هدف یکی از کشورهای غیر همسایه باشد؛ مسیر حمله 3 بخش دارد، بخش اول مسیر در کشور خودمان می گذرد، بخش دوم در کشورهای حد فاصل سپری می شود و نهایتاً بخش سوم در کشور هدف، که به بررسی هر دو مدل خواهیم پرداخت.


هدف در کشور همسایه

در این گونه عملیاتها، بخش اول آن که در کشور خودمان می باشد کاملاً مشابه هواپیماهای پشتیبانی نزدیک بوده و باید با پرواز در حداقل ارتفاع ممکن و استفاده از پوشش ارتفاعات و رعایت سکوت رادیویی و راداری به منظور پرهیز از شناسایی شدن توسط آواکس و شبکه راداری دشمن صورت پذیرد. پس از ورود به خاک دشمن نیز باید از مسیرهایی که قبلاً توسط پهپاد تست شده و اصطلاحاً پاک می باشند استفاده نمود و با تغییر مسیرها در هر بار حمله، دشمن را از شناسایی آنها ناامید کرد، البته روش شناسایی بصری و دیدبانی در آن حدی که در ایران شناخته شده و کاربردی است، در آمریکا کاربردی نیست (به دلیل استفاده از رادارهای قدرتمند و رادارهای پرنده) اما ممکن است کمی پس از شروع نبرد و فهمیدن روش حمله هواپیماهای خودی این روش به طور گسترده از سوی دشمن مورد استفاده قرار گیرد. در مسیرهایی که باید بر فراز زمینهای صاف و دشت مانند پرواز کرد و هیچ مسیر جایگزین کوهستانی برای آن وجود ندارد ( که البته درصد این موارد کم است) باید پرواز در حداقل ارتفاع ممکنه صورت پذیرد و در صورت نیاز برای کاهش خطر برخورد با زمین و سایر اشیاء باید سرعت هواپیما کمی کاهش داده شود. برای نمونه چند عکس ماهواره ای از مناطقی در کشورهای عراق و افغانستان به نمایش می گذارم:



تصویر


فرودگاه قندهار افعانستان


تصویر


فرودگاه هرات


تصویر


فرودگاه اربیل



هدف در کشور غیر همسایه

در این گونه مأموریتها حساسیت و پیچیدگی چند برابر می شود، چرا که علاوه بر اینکه باید مواظب کشف نشدن توسط هواپیماهای آواکس دشمن بود، هر گونه بی احتیاطی باعث شده تا رادارهای کشورهای مسیر، هواپیماهای ما را شناسایی کرده و اطلاعات تعداد ، مسیر و غیره آنها را به سرعت به دشمن منتقل نموده یا خود به مقابله برخیزند. بخش اول این گونه مأموریتها که در داخل خاک خودی می باشد کاملاً مشابه روش قبلی می باشد، اما در بخش دوم که هواپیمای ما باید از کشور مسیری عبور نماید، باید مسیر حرکت از نقاط کاملاً پرت و دور افتاده و فاقد سکنه انتخاب و ترجیحاً عملیات عبوری در ساعات شب انجام شود تا شناسایی بصری نیز به راحتی برای افراد احتمالی مستقر در منطقه میسر نباشد. مثلاً اگر قرار است هدفی در اسرائیل مورد حمله قرار گیرد بهتر است که اگر مسیر حمله کشورهای عربستان و اردن می باشد، این مسیر در شب طی شود و طوری برنامه ریزی شود که با روشن شدن هوا، پرنده های مهاجم ما به هدف خود برسند.

باز هم طی مسیر در حداقل ارتفاع ممکن و استفاده از پوشش عوارض طبیعی از بهترین روشهای جلوگیری از شناسایی می باشد. حتی گاهی اوقات حمله به کشور همسایه نیز با استفاده از فضای کشور ثالث صورت می پذیرد تا ضمن حمله از مسیری ناشناخته برای دشمن، احتمال کشف و خنثی سازی و مقابله با آن نیز کاهش یابد. مثلاً اسرائیل از این تاکتیک برای حمله به تأسیسات اتمی سوریه در سال 2007 استفاده نمود و با استفاده از فضای اردن و البته استفاده از سایر روشهای مورد نیاز و روشهای نرم افزاری (مانند هک کردن شبکه پدافندی سوریه) توانست با موفقیت کامل تأسیسات اتمی سوریه را بمباران نماید و جنگنده های آن بدون هیچ تلفاتی به پایگاههای خود بازگردند. و یا عراق از این روش در زمان جنگ تحمیلی استفاده و از فضای کویت و عربستان حمله به خاک کشور ما یا بنادر نفتی و تانکرهای نفتکش استفاده می کرد.

تعیین کشورهای مسیر، تابع قاعده خاصی نیست، حتی برخی اوقات برای عدم شناسایی هواپیماهای حمله کننده از مسیرهای فرعی زیادی استفاده می شود و مثلاً ممکن است برای حمله به اسرائیل حتی مسیر مصر یا سمت دریای مدیترانه نیز مورد توجه قرار گیرد.

نکته تعیین کننده بعدی در این گونه مأموریتها، محاسبه دقیق میزان سوخت مورد نیاز و در صورت لزوم تعیین محل استقرار تانکرهای خودی به صورت کاملاً امن و مطمئن می باشد چرا که این هواپیماها به علت بزرگی اندازه خود به راحتی قابل شناسایی راداری و چشمی بوده و در صورت شناسایی یکی از این پرنده ها، کل مأموریت به خطر می افتد. در پروازهایی که نیاز به حضور سوخترسان پرنده می باشد، می توان سوخت رسان خودی را در قسمتی از خاک دشمن یا کشور مسیر که دارای پوشش راداری ارتفاع پایین نمی باشد مستقر نمود.(حمله به اچ 3 را به یاد بیاورید) مثلاً فضای میان دو رشته کوه که فاصله آنها به حدی هست که هواپیمای سوخت رسان بتواند در آن فضا گشت زنی ایمنی (safe) داشته باشد. البته در این حالت باز هم احتمال شناسایی بصری وجود دارد ولی می توان با انتخاب زمان سوختگیری در شب و همچنین کاهش زمان حضور سوخت رسان در منطقه به حداقل ممکن از شناسایی تا میزان زیادی جلوگیری نمود. سوخت رسان خودی باید پس از تحویل سوخت به هواپیماهای مهاجم، به سرعت از موقعیت خارج شده و پس از ورود به نزدیکترین دالان هوایی بین المللی، مسیر بازگشت امنی را در پیش گیرد و در صورت شناسایی توسط رادار کشور مسیر به عنوان پرنده ناشناس باید خود را هواپیمای گمشده و دارای آلات مسیریابی خراب معرفی نماید و در این امور هم خلبانان سوخت رسان نیروی هوایی استاد هستند! (باز هم حمله به H3 را به یاد بیاورید)

پس از طی خاک کشور مسیر و رسیدن به خاک کشور هدف، الزامات حفاظتی بسیار شدیدتر می شود و باید با انتخاب مسیر غیر قابل پیش بینی از سوی دشمن و پرواز در پایین ترین سطح ممکن و انتخاب مسیر از میان شیارهای رشته کوهها و مسیرهای امن که قبلا شناسایی شده اند، هواپیمای حمله کننده خود را به برد مناسب پرتاب سلاحش رسانده، ارتفاع مناسب را بگیرد و سلاح را پرتاب نماید. سپس باید مجدداً مسیر مخفی دیگری (ترجیحاً غیر از مسیر رفت) که قبلاً مشخص شده است را برای بازگشت در پیش گیرد و حداقل تا کشور یا کشورهای میانه مسیر، از آشکار سازی مسیر بازگشت خودداری نماید. در کشورهای مسیر بازگشت، در صورتی که احساس خطر از ناحیه رهگیرهای دشمن نکند می تواند کمی ارتفاع خود را افزایش داده و مسیر بازگشت را به سمت سوخت رسان در پیش گیرد. البته می تواند پس از سوختگیری از سوخت رسان نیز این کار را انجام دهد و هر کدام از مسیری متفاوت خط بازگشت را در پیش گیرند. و بهتر است این کار نیز انجام شود.

بدیهی است تعداد انجام این گونه عملیاتها به دلیل کم بودن مسیرهای قابل استفاده و همچنین لو رفتن هر یک پس از استفاده و هشیار شدن دشمن، محدود بوده و فقط باید علیه اهداف فوق استراتژیک و اهدافی که احتیاج به نقطه زنی بالایی دارند استفاده شود و حمله به سایر اهداف کم اهمیت تر را باید به موشکهای زمین به زمین سپرد. حتی در حملات به کشورهای همسایه هم باید تا جایی که می شود از موشکهای زمین به زمین برای اهداف استراتژیک و تاکتیکی بهره برد و تنها اهداف فوق استراتژیک را، -آن هم اگر بنا به دلایلی توسط این گونه موشکها قابل دستیابی نیستند- (مثلاً قرار گرفتن آنها در فواصل بسیار نزدیک به مناطق مسکونی) توسط هواپیما مورد حمله قرار داد. نظر شخصی من این است که عملیاتهای هجومی بر علیه اهداف تا عمق نهایتاً 300 تا 400 کیلومتری خاک دشمن همسایه انجام پذیرد و اهداف فراتر از آن را به موشکهای زمین به زمین سپرد.

اما در مورد اهداف در کشور غیر همسایه این مسئله بستگی به شرایطی همچون میزان نفوذ پذیری شبکه پدافندی دشمن، عمق اهداف فوق استراتژیک انتخاب شده، مسیرهای تردد و گریز، میزان هشیاری شبکه پدافندی، وجود یا عدم وجود دیدبانهای بصری و ... دارد که تصمیم گیری را کمی پیچیده تر می نماید.

روحیه خلبانان

حال که بحثهای فنی این مقاله به پایان رسیده بهتر است قدری نیز بر روی مسائل روحی و روانی افراد درگیر در این گونه عملیاتها تمرکز نماییم. بدون شک مسائل روحی و رروانی از مهمترین مسائل در یک نبرد نظامی هستند. وقتی روحیه یک خلبان خوب و عالی باشد بهتر تصمیم می گیرد و بهتر می­جنگد و نتیجه بهتری را نیز کسب می کند و همینطور خلبانان با انگیزه مذهبی بالا خیلی بهتر از خلبانان با انگیزه ملی بالا می جنگند و این مسأله نیز به نوع جهان بینی این دو گروه بر می گردد. وطن دوستی و وطن پرستی تقریباً در تمام نقاط جهان وجود دارد، چه در یک خلبان شینتوئیست ژاپنی، یک خلبان پروتستان انگلیسی، یک خلبان سنی مذهب مالزیایی یا خلبان بی دین اهل کره شمالی، و این مسأله فارغ از مذهب و طرز تفکر مذهبی افراد است. اما در مذهب تشیع دوازده امامی، اهداف و افق دید بسیار فراتر از حیطه جغرافیایی و چهارچوب فیزیکی وطن است. یک شیعه معتقد به حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) و برپایی آن می باشد و اگر چه به واسطه حدیث شریف نبوی که می فرمایند: حب الوطن من الایمان (دوستی وطن از نشانه های ایمان است)، به عنوان یک مسلمان با ایمان به وطن خود عشق می ورزد اما به آن محدود نمی شود و درد یک مسلمان فلسطینی یا پاکستانی یا سومالیایی و ... و یا از آن فراتر درد و رنج یا انسان را بر نمی تابد و همانطور که برای رفع مشکلات کشور خود تلاش می کند، برای رفع مشکلات جهان اسلام و بلکه کل عالم دلسوز، و در حد توان خود کوشاست. این مطالب را گفتم تا بگویم خلبانان نیروی هوایی ما نه دید ملی بلکه باید دید مذهبی کاملی داشته باشند تا بتوانند در لحظات حساس، مسئولیت خود را به نحو احسن به انجام برسانند و خلبانی که افق دیدش افق حکومت جهانی مهدی موعود(عج) و آماده سازی شرایط و لوازم آن باشد، دیگر هدف حفظ وطن در برابر آن هدف کوچکی به شمار می آید و وقتی هدف اصلی هدف ذکر شده باشد، خود به خود حفاظت و حراست از مام میهن هم انجام خواهد شد.

اما وقتی هدف فقط حفظ میهن باشد خیلی هم معلوم نیست که به آن نائل آییم یا خیر.

البته منظور من از قسمت اخیر استفاده ابزاری از مذهب نیست (استفاده از هدف والای مذهب به جهت حفظ میهن) بلکه منظورم این است که با سعی و تلاش در جهت تحقق هدف والاتر، هدف پایین دستی هم خود به خود محقق خواهد شد. به قول شاعر: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. چنین روحیه ای باعث می شود تا تنگناها و مشکلات مالی نیز در چشم چنین فردی حقیر و بی ارزش درآید و دیگر وسوسه نان و نام باعث نشود تا خلبان و هواپیمای ما سر از خاک بیگانه در آورد. کارکردن و تلاش برای خودسازی معنوی خلبانان و کادر نیروی هوایی حتی از تجهیز این نیرو به بهترین هواپیماهی روز هم واجب تر و مهمتر است و به قول شهید شیرودی در این جنگ ایمان می جنگد نه تخصص. و شیرودی کسی بود که خودش از بالاترین و والاترین خلبانان جنگی جهان بود، کسی که فقط در سه روز 155 تانک و خودروی زرهی عراق را نابود کرد.

نتیجه گیری

در این مقاله سعی کردم نه با احساسات و تعصب بلکه با بحث فنی و منطقی نشان دهم که نیروی هوایی ایران حتی با همین هواپیماهای نسبتاً قدیمی و با تعداد کم، می تواند با بهره بردن از تاکتیکها و روشهای مناسب حمله به توان مناسبی جهت ضربه زدن به دشمن دست یابد. عملیاتهای نیروی هوایی را به سه دسته پدافندی، پشتیبانی نزدیک و آفندی تقسیم کردیم و در مورد هر یک نیز بحث مختصری داشتیم و روشهایی را هم برای حمله بر شمردیم. قطعاً متخصصین خلاق طرح عملیات نیروی هوایی راهها و روشهای بی شمار دیگر برای طرح ریزی عملیات دارند و محدود به این روشها نخواهند بود. قصد ما در این مقاله روشن کردن اذهان جوانان علاقمند و دلسوز نظام بود که با قسمتی از تواناییهای نیروی هوایی در واقعیت آشنا شوند و کمی از نگرانی ذهنی آنها کاسته شود.


پی نویس:

1: به نقل از ویکی: http://en.wikipedia...._Iran_Air_Force

البته چون در این مقاله بحث تعدادی و آماری نداریم، خیلی دنبال صحت و سقم این اعداد نیستیم، بلکه بیشتر روشها و تاکتیکها مد نظر است.

2: SEAD: Suppression of Enemy Air Defenses

البته به این ماموریتها عناوین Wild Weasel به معنی راسوی وحشی و Iron Hand به معنی مشت آهنین نیز اطلاق می گردد.

3:ALL ASPECT

ABORT : 4

Electronic support measures :5 یا اقدامات پشتیبانی الکترونیک

6: ALERT

drone :7

jammer : 8
مولف: دوست و برادر گرانقدرم (محمد)
مرجع: میلیتاری

نظرات (۴)

  • مهدی ابوفاطمه
  • سلام
    مایل به تبادل لینک هستین؟
    یه سری به من بزنین و خبر بدین.
    ممنون
    دانشنامه دفاعی:
    علیکم سلام
    لینک شما هم اضافه شد
    سلام
    زحماتی که تمام نیروی هوایی ما در سالهای جنگ کشیدن غیر قابل انکاره اما بعد از جنگ ظاهرا برای اونها زیاد هزینه نکردن.تمام هواپیماهای رزمی ما روی یکی از ناوهای هواپیمابر امریکا جا میشه.حالا بماند کهنه بودن هواپیماهای ما و همچنین سیستمهاش.حالا این مقاله طولانی فکر میکنم دشمنان ما رو به خنده میندازه.
    دانشنامه دفاعی:
    علیکم سلام
    البته وضع خراب هست اما نه اینقدر که شما می‌فرمایید.
    متاسفانه در حفظ اطلاعات، نهاجا آنقدر سختگیری میکند که این مسائل برای مردم پیش می‌آید.
    وضع خراب هست اما نه اینقدر. ما هواپیمای به روز داریم اما آقایان دوست دارند چراغ خاموش حرکت کنند و نگرانی مردم هم برایشان اهمیتی ندارد.
    خیالتان راحت باشد. اینطور که فکر می‌کنید نیست.
    هواپیمای نسل چهار جدید هم داریم. منتهی بنا بر معذوراتی کسی نمی‌تواند تصویری از آنها افشا کند.
    من متوجه نمیشم تمام دشمنان از محتویات اشیانه های نهاجا باخبر باشن اونوقت ما نامحرمیم
    دانشنامه دفاعی:
    شایعه که زیاد است. اما واقعن نهاجا با این رفتارش اعصاب ملت را به هم ریخته
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی