فرماندهان رده بالای نظامی اتحاد جماهیر شوروی با علاقه فراوان به تجربه
آمریکایی ها در مقابله با حجم انبوهی از سیستم های دفاع ضد هوایی در ویتنام
نگاه می کردند. از درس های گرفته شده نیروهای نظامی شوروی دو نتیجه درباره
تجربه آمریکایی ها گرفتند. اول اینکه نیروی هوایی و نیروی دریایی ایالات
متحده اهمیت قابل توجهی را برای عملیات سرکوب دفاع هوایی دشمن (SEAD) مبذول
داشتند و هواپیماهای مخصوصی مانند وایلد ویزل ها (Wild Weasel)، سلاح های
مخصوصی مانند موشک AGM-45 Shrike و تاکتیک هایی که برای مقابله با سیستم
های دفاع هوایی شوروی که محافظ ویتنام شمالی بود لازم بود را بکار گرفتند.
هواپیمای F-105 Thunderchief مجهز به موشک ضد رادار AGM-45 Shrike بر فراز ویتنام
نتیجه دوم آنها این بود که برتری تکنولوژیکی ایالات متحده مهمترین عامل
تعادل در برابر برتری عددی شوروی و اعضای پیمان ورشو در هر درگیری در اروپا
خواهد بود. این بدان معناست که نه تنها آنها باید از ناتو انتظار داشته
باشند که سیستم های پیچیده ضد راداری را پیاده سازی کند بلکه همان پیشرفت
های تکنولوژی به ناتو امکان استقرار سیستم های دفاع ضد هوایی خودش را در
اروپا می دهد که که بتواند با تهاجم شوروی به اروپای غربی مقابله کند. در
حالی که هر دو طرف شوروی و آمریکا به حملات SEAD با هواپیما، سلاح و تاکتیک
های مخصوص علاقه نشان می دادند تفاوت اصلی در استفاده عملیاتی از دارایی
های SEADشان بود.
نقشه فرضی تهاجم زمینی اعضای پیمان ورشو به آلمان غربی و دره Fulda
دکترین شوروی و تفاوت آن با غرب
دکترین شوروی عملیات SEAD را به عنوان یک عملیات کامل در عملیات های هوایی
بر فراز اروپای غربی در نظر گرفته بود. در حالی که SEAD برای اعضای ناتو به
عنوان یک کاربری برای واحدهای مخصوص در نظر گرفته شده بود، عملیات های
SEAD شوروی در همه درگیری های هوایی آنها نقش داشت. به این دلیل که
استراتژی آنها برای حمله ساخت کریدورهایی بر فراز فضای اروپای غربی بود تا
به هواپیماهای تهاجمی آنها اجازه دهد که برای رسیدن به اهداف خود از آنها
ورود و خروج انجام دهند. برای اعضای پیمان ناتو عملیات های SEAD در مکان
های خاص و نقاط ضعیفی که سیستم های ELINT مشخص کرده بودند متمرکز بود. از
1959 به این سو دکترین شوروی شامل استفاده اولیه از سلاح های هسته ای بود.
انفجار بمب هسته ای در ارتفاع بالا در آگوست 1958
در حالی که سلاح های هسته ای تاکتیکی باید بر علیه اهداف زمینی مانند
تدارکات و تمرکز نیروها استفاده می شد برای عملیات SEAD نیز امکان استفاده
از انفجار هسته ای در ارتفاع بالا بر فراز اروپای غربی که مقدار قابل توجهی
از پالس الکترومغناطیسی (EMP) تولید می کرد وجود داشت. این پالس می توانست
وسایل الکترونیکی سلاح های غربی را از کار بیاندازد و ارتباطات آنها را
مختل کند.
عملکرد پالس الکترومغناطیس ارتفاع بالا
برخلاف غرب که هواپیماهای SEAD غربی در واحد های ویژه ای دسته بندی شده
بودند، نیروی هوایی شوروی و پیمان ورشو واحد های SEAD را در دسته هایی به
نام گروه وظیفه (Task Group) پخش کرده بودند که بین 4 تا 8 هواپیما را شامل
می شدند. هنگامی که یک گروه وظیفه به یک هدف اختصاص داده می شد مسئولیت
هواپیماهای SEAD پاک کردن راه جهت حمله در یک کریدور از پیش تعریف شده بر
فراز آلمان غربی بود.
اهداف اولیه برای گروه های وظیفه شوروی پایگاه های هوایی ناتو و پایگاه های
تسلیحات هسته ای آنها بود. سپس هواپیماهای SEAD گروه وظیفه مسئول مقابله
با دفاع های هوایی باقیمانده که بعد از انفجار هسته ای اولیه نابود نشده
بودند بودند. شوروی ها مخصوصا نگران پراکندگی تجهیرات هسته ای تاکتیکی
مانند موشک بالستیک برد متوسط پرشینگ بودند و مکان های سلاح های هسته ای
نیروهای ناتو در بالاترین اولویت گروه وظیفه بود.
موشک بالستیک میان برد پرشینگ ایالات متحده
متخصصان شوروی دفاع هوایی ناتو را مانند یک هرم پیش بینی کرده بودندکه در
نوک هرم هواپیماهای پیش اخطار هوایی (مانند آواکس E-3 Sentry) و رادارهای
اخطار اولیه وجود داشتند و سایر سیستم های دفاع هوایی در میانه و سطوح
پایین هرم قرار می گرفتند. با فهم این مطلب که هواپیماهای آواکس و رادارهای
اخطار اولیه کلید اصلی در دفاع هوایی ناتو بودند تلاش قابل ملاحظه ای برای
خنثی سازی آن انجام شد. شوروی ها با انجام یک ارزیابی زیرکانه برنامه ریزی
کردند که با کم شدن آواکس ها و رادار های پیش اخطار در سطوح پایین تر می
توانند با سیستم های پر تعداد با برد کوتاه درگیر شوند ولی سیستم های کوتاه
برد تر بدون وجود سیستم های برد بلند نیز قادر به اجرای عملیات بودند. اگر
چه مدل دفاع هوایی ناتو به اندازه شوروی به سیستم های کنترل مرکزی وابسته
نبود، آنها مطمئن بودند که با خنثی سازی عوامل کلیدی نوک هرم کمتر مورد
شناسایی قرار می گیرند.
هواپیمای آواکس E-3 متعلق به نیروهای ناتو به عنوان راس هرم
یکی دیگر از تفاوت های کلیدی در دکترین SEAD شوروی اعتماد به هم سلاح ها و
هم جمینگ دور ایستا بود. در حالی که هواپیماهای جنگ الکترونیک و SEAD
آمریکایی برای اطمینان از انهدام به اهدفشان نزدیک می شدند، شوروی ها سلاح
های دور ایستا تر را ترجیح می دادند که می توانست منطقه را اشباع کند و
جمینگ را با استفاده از هواپیماهای اختصاصی شده و در مسافتی حتی تا 100
مایل دورتر انجام دهد. این هواپیماهای جمینگ معمولا بر پایه بمب افکن هایی
مانند Tu-16 badger و یا Tu-22 Blinder یا هواپیماهای باربری مثل An-12 Cub
بودند. شوروی ها حتی یک مدل از هلیکوپتر Mi-8 را نیز مجهز به تجهیزات
جمینگ دور ایستا کردند که می توانست رادار را تا فاصله 62 مایلی جم کند.
ایجاد اغتشاش زیاد از فاصله دور می توانست آسمان را ساکت کند و در حالی که
هواپیماهای SEAD اختصاص داده شده به گروه های وظیفه می توانستند دفاع های
هوایی را مورد حمله قرار دهند، سایر هواپیماهای گروه در یک نقشه کامل می
توانستند ناتو را از سلاح های هسته ای و هواپیماهایش محروم کنند.
هواپیمای Tu-22P به عنوان هواپیمای جنگ الکترونیک شوروی
سیستم های بسیار کوتاه برد میدان نبرد مانند سیستم بریتانیایی Rapier یا
سیستم فرانسوی Roland ضرورتا نادیده گرفته می شدند در حالی که آنها به طور
خاصی برای دفاع از اهداف گروه وظیفه آرایش دیده بودند. این سیستم های با
برد کوتاه باید با توپخانه شوروی و اعضای پیمان ورشو مواجه می شدند. به
دلیل اینکه احساس می شد که فوق اشباع سازی این اهداف تنها راه برای شکست
برتری تکنولوژیکی غرب است، موشک های ضد رادار در دکترین شوروی تنها برای
اهداف بسیار ارزشمند اختصاص داده شده بودند.
سیستم پدافند هوایی کوتاه برد Rapier متعلق به بریتانیا در کف هرم
طراحان نظامی در شوروی پیش بینی می کردند که کریدور هوایی بر فراز آلمان
غربی باید حدودا 35 مایل عرض و 124 مایل طول داشته باشد. برای هدف قرار
دادن همه اهداف هوایی با ارزش نیروهای ناتو که لازم بود نابود شوند 6
کریدور به همراه جمینگ و چف مورد نیاز بود و سلاح های هسته ای این کریدورها
را باز نگه می داشت. این کریدورها به گروه های حمله اجازه می دادند که بر
فراز خطرناک ترین پدافندهای هوایی که انتظار می رفت در آلمان غربی استقرار
یافته باشند بدون خطر عبور کنند. به محظ اینکه مسیر این کریدورها پایان می
یافت گروه های حمله در مسیرهای خودشان به سمت هدف حرکت می کردند و
هواپیماهای SEAD که به هر گروه اختصاص داده شده بود این مسیرها را امن می
کردند. بسیاری از این کریدورها نه تنها توسط هواپیماهای SEAD بلکه توسط
توپخانه و سیستم های موشکی تاکتیکی مانند SS-21 Scarab که مجهز به جستجوگر
رادار بودند نیز باز می شدند. به خصوص از موشک SS-21 انتظار می رفت که بر
علیه سیستم های Hawk ساخت کمپانی Raython استفاده شود.
سامانه موشکی تاکتیکی SS-21 Scarab
استفاده عملی شوروی از تاکتیک خود
بیشترین درصدی که احتمال می رفت شوروی و اعضای پیمان ورشو از این تاکتیک
استفاده کرده باشند در زمان حادثه بهار پراگ بود. در سال 1968 الکساندر
دوبکک شروع به یک سری از اقدامات لیبرالیستی در چکسواکی کردکه به عنوان
هشداری برای رهبری اتحاد شوروی بود. به دنبال شکست گفتگوها در 20 آگوست
1968 بالغ بر 200000 نفر از نیروهای شوروی و اعضای پیمان ورشو به این کشور
حمله کردند. با درک این مطلب که رادارهای چک و واحدهای نظامی ممکن است
نیروهای حمله کننده و هواپیماهای پشتیبان را ببینند نیروی هوایی شوروی شروع
به ایجاد یک سد پارازیت و جمینگ طولانی و متراکم شش ساعته کردند که
رادارها را کور می کرد. ورژن جنگ الکترونیک هواپیمای An-12 حجم عظیمی از چف
را برای ایجاد کریدوری به طول 230 مایل پخش کرد که نه تنها از هواپیمای
مذکور نیز در مقابل دید رادارهای دشمن محافظت کرد بلکه همچنین به نیروهای
هوابرد شوروی اجازه داد که پراگ را تصرف کنند. کریدور در طول حمله اولیه
برای مدت 6 ساعت حفظ و بازسازی شد. سایر هواپیماهای مخصوص با جم کردن شبکه
ارتباطی چک نیروهای خودی را از پاسخ دشمن محفوظ نگه داشتند.
هواپیماهای An-12 Cub به عنوان بستری برای هواپیمای جنگ الکترونیک
همانند ایالات متحده روس ها نیز چندین مدل هواپیمای اختصاصی شده را به منظور سرکوب پدافند هوایی دشمن به کار گرفتند که برای از کار انداختن رادار و سایت های موشکی زمین به هوا استفاده می شدند. این هواپیماها نیز همانند همتایانشان در نیروی هوایی ایالات متحده بر اساس انواع موجود در خط تولید و منتشر شده بودند.
هواپیمای Yak-28
اولین هواپیما برای کامل کردن این نقش Yak-28N بود که بر مبنای تطبیق آزمایشی بر روی هواپیمای تهاجمی Yak-28 Brewer ساخته شده بود. این مدل از یاک اولین توسعه روسی برای هواپیماهای کلاس وایلد ویزل بود و کار در سال های 1964-1965 با تبدیل Yak-28I به Yak-28N انجام شد. حرف I در نام این هواپیما به علت تجهیز آن به رادار نقشه برداری زمینی Initsiativa-2 در قسمت شکمی نوک این هواپیما بود. در Yak-28N این رادار با واحد تشخیص پالس رادار تعویض شد که می توانست مکان رادار دشمن را مشخص کند و امکان هدف گیری آن را با موشک های Kh-28 که در انتهای هر بال بود فراهم نماید. موشک Kh-28 اولین موشک روسی ضد تشعشع بود که اولین نمونه های آزمایشی آن در سال 1964 ساخته شده بود.
موشک Kh-28 ارتش بعث عراق به عنوان نسل اول موشک های ضد تشعشع شوروی
تا زمانی که تست های عملیاتی Yak-28N در سال 1972 کامل شد این مدل در مقایسه با همتای آمریکایی خود بسیار عقب بود و سرانجام پروژه کنسل شد. به هر حال کارهای انجام شده در جریان پروژه Yak-28N بیهوده نبود و نیروی هوایی شوروی هنوز به هواپیمای جنگ الکترونیکی که بهتر از نمونه های موجود مانند Tu-16PP ( که به روشنی در سال 1972 برای بقا در میدان جنگ بسیار بزرگ و آهسته بود ) باشد نیاز مبرم داشت. Yak-28 دوباره به عنوان یک پلت فرم برای توسعه هواپیمای جنگ الکترونیک Yak-28PP که تجهیزات جنگ الکترونیک موجود در Tu-16PP را در یک جثه بسیار کوچکتر حمل می کرد مورد استفاده قرار گرفت. همه سیستم های تسلیحاتی موجود در Yak-28 از روی آن برداشته شد و چهار سیستم مختلف جمینگ در Yak-28PP سوار شد که توسط چند برآمدگی در بدنه مشخص شده بود. سیستم های جمینگ گرمایی زیادی را تولید می کردند که به این منظور دو دستگاه تهویه برای خنک کردن سیستم ها نصب شدند. محل پایلون های خارجی هر بال با پاد های راکت حامل چف پر شده بود که از هواپیما در مقابل حملات محافظت می کرد. در زیر هر موتور Yak-28PP یک سیستم برای بارگیری بسته های چف های نواری ساخته شده از فایبرگلاس قرار داشت که در مقادیر زیاد قادر به پخش چف بود. نقش Yak-28PP همراهی گروه حمله و استفاده از سه سیستم ایجاد چف ECM -28PP برای ایجاد کریدور در هر سمت از گروه حمله و استفاده از تجهیزات جمینگ پر قدرتش برای کور کردن رادارهای دفاع هوایی ناتو بود.
هواپیمای Yak-28PP در نقش سرکوب پدافند
اولین Yak-28PP تست های پذیرفته شدنش را بلافاصله بعد از کنسل شدن Yak-28N انجام داد. بیشتر هواپیماهای Yak-28PP (با کد گذاری Brewe-E در ناتو) در پایگاههای نیروهای شوروی در آلمان شرقی استقرار یافتند.
هواپیمای MiG-25BM
کنسل شدن برنامه Yak-28N در سال 1972 همزمان با رسیدن یک هواپیما با عملکرد بسیار بالاتر بود که در واقع به عنوان اولین تولید روسی وایلد ویزل شناخته شد. این هواپیما MiG-25BM (Foxbat-F) بود که بر اساس نمونه رهگیر ساخته شده بود. به زودی در تست های آزمایش پروازی Foxbat مشخص شد که یک هواپیمای بلند پرواز با سرعت بالا می تواند به عنوان یک هواپیمای SEAD ایده آل شناخته شود. همانطور که ایمنی اش را در برابر رهگیری در عملیات بر فراز سینا پیش از جنگ یوم کیپور ثابت کرد بطوری که یک هواپیمای MiG-25BM توانست بر فراز جنگنده های مدافع موشک ضد تشعشع خود را پرتاب کند و بدون مجازات بر گردد.
هواپیمای MiG-25BM اولین وایلد ویزل واقعی شوروی
در حالی که موشک های ابتدایی مانند Kh-28 ذکر شده بسیار سنگین بودند، مدل های جدیدتر از موشک های ضد رادار مانند Kh-58 (که در ناتو با نام AS-11 Kilter نام گذاری شد) بسیار سبکتر بودند و از نظر عملکرد فشار کمتری به Foxbat تحمیل می کردند.
در ابتدا MiG-25BM در نقش دوگانه شناسایی و SEAD بکار می رفت. همان دلیلی که باعث می شد این هواپیما در نقش SEAD خویش بتواند در عمق فضای ناتو نفوذ کند برای شناسایی آن نیز مناسب بود. تا سال 1977 هم نیروی هوایی شوروی و هم شرکت Mikoyan فهمیدند که هواپیما در نقش های همزمان ممکن است به خطر بیافتد و بدین ترتیب تصمیم گرفتند که دو نوع مختلف از Foxbat را برای نقش های مختلف بکار بگیرند و برای نقش SEAD هواپیمای MiG-25BM را در نظر گرفتند. این هواپیما با یک بسته یکپارچه اویونیکی به نام Yaguar (jaguar) مجهز شد که نه تنها رادارهای دشمن را کشف و شناسایی می کرد بلکه داده هایش را با سایر سیستم های Yaguar سایر MiG-25BM ها به اشتراک می گذاشت. آنها با هم یک گروه گرگ های Foxbatهای SEAD را تشکیل می دادند که می توانستند در عمق مرزهای ناتو به اجرای عملیات بپردازند و داده ها و اطلاعات اهداف را با سایر اعضای گروه گرگ ها به اشتراک بگذارند.
هواپیمای MiG-25BM در آلمان شرقی
سیستم Yaguar همچنین موظف بود که سرهای جستجوگر چهار موشک Kh-58 که MiG-25BM ها حمل می کردند را به سمت هدف هدایت بکند. به علاوه موشک ها، کلاهک های هسته ای نیز می توانست پرتاب شود تا سکوهای موشک SAM را نابود کند و یا با ایجاد EMP ارتباطات و سیستم های الکترونیکی را از کار بیاندازد. چندین جمر ECM فعال نیز حمل می شدند که نه تنها از MiG-25BM در برابر رادارهای دفاع هوایی محافظت می کردند بلکه می توانستند در برابر رادارهای جنگنده های دشمن نیز به خوبی عمل کنند. هواپیمایFoxbat-F از سال 1982 تا 1985 در خط تولید بود. بسیاری از این هواپیماها در آلمان شرقی استقرار یافته بودند و به طور غیر معمولی تنها Foxbat هایی بودند که مشابه با گونه های رهگیر به رنگ قهوه ای استتار شده بودند. با وجود پایان یافتن خط تولید در سال 1985 به دلیل مشکلات تکنیکی که باید رفع می شدند اولین این گونه هواپیماها تا سال 1988 در آلمان شرقی عملیاتی نشدند که در نهایت تا سال 1994 همگی از خاک آلمان خارج شدند.
هواپیمای Su-24M
آخرین هواپیمای SEAD که برای اتحاد جماهیر شوروی توسعه داده شد هواپیمای Su-24M Fencer-D بودer-D اتحاد جماهیر شوروی توسعه داده شد هواپیمای بود ولی در این زمان این هواپیما کمتر یک هواپیمای SEAD به شمار می رفت و بیشتر به عنوان هواپیمای تهاجمی که قابلیت های سرکوب پدافند هم داشت به شمار می رفت.
موشک Kh-58 به همراه هواپیمای Su-24M
برعکس Yak-28N و MiG-25BM که مقدار زیادی از تجهیزات لازم را در داخل بدنه خود قرار داده بودند، پیشرفت های تکنولوژیکی باعث شد که Fencer-D بتواند بیشتر تجهیزات کشف و مکانیابی رادار را در پادهای زیر شکمی در مرکز بدنه خود قرار دهد که به نام Fantasmagoria در ورژن های A، B و احیانا C بسته به پیکره بندی داخلی پاد نامیده شده است.
هواپیمای Su-24M به همراه پاد Fantasmagoria
این شبیه به کار نیروی هوایی ایالات متحده بود که جنگده های F-16CJ را جایگزین ناوگان جنگنده های مخصوص F-4G وایلد ویزل کرد. F-16CJ یک پاد کوچک را به نام سیستم هدف گیری هارم (HTS ) حمل می کرد که نقشی مشابه پاد روسی Fantasmagoria داشت.
هواپیمای F-16CJ ایالات متحده مجهز به پاد HTS
Su-24M می توانست دو نوع موشک ضد تشعشع را حمل کند. یکی از آنها موشک Kh-58 بود که در MiG-25BM نیز استفاده شده بود و دیگری موشک جدیدتری با نام Kh-31 (با نام گذاری ناتو AS-17 Krypton) بود.
موشک Kh-31 شلیک شده از هواپیمای Su-30MK
استفاده عملیاتی از هواپیماهای SEAD
یکی از مهمترین مواردی که روس ها از هواپیماهای عملیات SEAD استفاده کردند در طول حمله شوروی به افغانستان و اشغال آن از 1979 تا 1988 بود. در طول جنگ Tu-16
ها برای بمباران مجاهدین به کار گرفته می شدند ولی اغلب توسط پدافند هوایی
و رادارهای پیش اخطار پاکستان شناسایی می شدند. پیشنهاد داده شد که از Su-24M
ها برای از کار انداختن رادارهای پاکستانی که به نیروهای مجاهدین هشدار می
دادند استفاده شود ولی مشخص شد که این عمل باعث تشدید درگیری ها خواهد شد و
تنها حملات مرزی محدودی توسط هواپیماهای SEAD انجام شد. در طول جنگ روسیه و گرجستان در سال 2008 Su-24M ها بر علیه مواضع دفاع هوایی گرجستان بکار گرفته شدند ولی گمان می رود مکان یابی تاکتیکی ضعیف باعث شده باشد گرجی ها بتوانند دو Fencer را هدف قرار دهند.
منبع: میلیتاری