فرماندهان رده بالای نظامی اتحاد جماهیر شوروی با علاقه فراوان به تجربه
آمریکایی ها در مقابله با حجم انبوهی از سیستم های دفاع ضد هوایی در ویتنام
نگاه می کردند. از درس های گرفته شده نیروهای نظامی شوروی دو نتیجه درباره
تجربه آمریکایی ها گرفتند. اول اینکه نیروی هوایی و نیروی دریایی ایالات
متحده اهمیت قابل توجهی را برای عملیات سرکوب دفاع هوایی دشمن (SEAD) مبذول
داشتند و هواپیماهای مخصوصی مانند وایلد ویزل ها (Wild Weasel)، سلاح های
مخصوصی مانند موشک AGM-45 Shrike و تاکتیک هایی که برای مقابله با سیستم
های دفاع هوایی شوروی که محافظ ویتنام شمالی بود لازم بود را بکار گرفتند.
هواپیمای F-105 Thunderchief مجهز به موشک ضد رادار AGM-45 Shrike بر فراز ویتنام
نتیجه دوم آنها این بود که برتری تکنولوژیکی ایالات متحده مهمترین عامل
تعادل در برابر برتری عددی شوروی و اعضای پیمان ورشو در هر درگیری در اروپا
خواهد بود. این بدان معناست که نه تنها آنها باید از ناتو انتظار داشته
باشند که سیستم های پیچیده ضد راداری را پیاده سازی کند بلکه همان پیشرفت
های تکنولوژی به ناتو امکان استقرار سیستم های دفاع ضد هوایی خودش را در
اروپا می دهد که که بتواند با تهاجم شوروی به اروپای غربی مقابله کند. در
حالی که هر دو طرف شوروی و آمریکا به حملات SEAD با هواپیما، سلاح و تاکتیک
های مخصوص علاقه نشان می دادند تفاوت اصلی در استفاده عملیاتی از دارایی
های SEADشان بود.
نقشه فرضی تهاجم زمینی اعضای پیمان ورشو به آلمان غربی و دره Fulda
دکترین شوروی و تفاوت آن با غرب
دکترین شوروی عملیات SEAD را به عنوان یک عملیات کامل در عملیات های هوایی
بر فراز اروپای غربی در نظر گرفته بود. در حالی که SEAD برای اعضای ناتو به
عنوان یک کاربری برای واحدهای مخصوص در نظر گرفته شده بود، عملیات های
SEAD شوروی در همه درگیری های هوایی آنها نقش داشت. به این دلیل که
استراتژی آنها برای حمله ساخت کریدورهایی بر فراز فضای اروپای غربی بود تا
به هواپیماهای تهاجمی آنها اجازه دهد که برای رسیدن به اهداف خود از آنها
ورود و خروج انجام دهند. برای اعضای پیمان ناتو عملیات های SEAD در مکان
های خاص و نقاط ضعیفی که سیستم های ELINT مشخص کرده بودند متمرکز بود. از
1959 به این سو دکترین شوروی شامل استفاده اولیه از سلاح های هسته ای بود.