شَمِربن ذیالجَوْشَن، کنیهاش ابوسابغه، از تابعین و رؤسای قبیله هوازن و از فرماندهان سپاه کوفه در واقعه کربلا.
وی از تیره بنیعامربن صَعْصَعَه و از خاندان ضباب بن کلاب بود. [۱] ازاینرو، از وی با نسبهایی چون عامری، ضبابی [۲] [۳]و کلابی [۴] یاد کردهاند.
در کتابهای لغت، نام او به صورت شَمِر آمده، اما در نزد عامه مردم به شِمْر معروف است.
ظاهرآ، شمر واژهای عبری و اصل آن شامر به معنای سامر (افسانهسرا، همصحبت در شبنشینی) است. [۵]
در مورد تاریخ ولادت شمر اطلاع درستی در دست نیست. پدر شمر (ذوالجوشن) شُرَحبیلبن اَعْوَربن عمرو نام داشت . [۶]
درباره سبب نامگذاری او به ذوالجوشن گفته شده است وی نخستین مرد عرب بود که زره برتن کرد و این زره را پادشاه ایران به وی داده بود، یا به قولی دیگر، از آنرو ذوالجوشن خوانده میشد که سینهاش برآمده بود. [۷] به قولی نیز، نام او جوشنبن ربیعه بود. [۸] [۹]
اسلام آوردن شمر ابن ذیالجوشن
از مادر شمر به پلیدی یاد کردهاند، تا جایی که گفتهاند وی هنگام جابهجایی گوسفندانش، به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروع به دنیا آمد.
امام حسین علیهالسلام نیز در واقعه کربلا، شمر را پسرزن بزچران خطاب کرده است . [۱۲] [۱۳]
شمر از یاران امیر المومنین
شمر هنگام دستگیری حجربن عدی (از صحابهپیامبر و از یاران علی علیهالسلام )در سال ۵۱، جزو کسانی بود که نزد زیادبن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است. [۱۶]
در حادثه کربلا نیز، او از قاتلان و مسببان شهادت امام حسین علیهالسلام بود.
ماموریت شمر ابن ذیالجوشن در کوفه
چون مُسلمبن عقیل در سال ۶۰ در کوفهقیام کرد، شمر از جمله افرادی بود که از طرف عبیداللّهبن زیاد، حاکم کوفه، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد.
وی در سخنانی مسلم را فتنهگر نامید و کوفیان را از سپاهشام ترساند. [۱۷] [۱۸] [۱۹] پس از آنکه امام حسین به کربلا رسید، عمربن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خونریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمتآمیز بود [۲۰]، اما شمر، ابنزیاد را که به نظر میرسید با قصد ابنسعدموافق است، به جنگ با امام تشویق کرد. [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵]
شمر ابن ذیالجوشن حامل نامه ابن زیاد
در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱، شمر با چهار هزار سپاهی و نامه تهدیدآمیزی از سوی ابنزیاد، برای عمربن سعد به کربلا رسید.
ابنسعد با دیدن نامه، خطاب به شمر گفت کاری را که در آن امید صلاح بود تباه کردی. بااینحال، ابنسعد دستور ابنزیاد مبنیبر اخذ بیعت از امام حسین یا جنگ با او را پذیرفت [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] و شمر سردار بزرگ سپاه او گردید. [۳۰]
اماننامهابن زیاد برای عباس و برادرانش
شمر برای حفظ سنّت قبیلهای و پیوندهای جاهلی، از آنجا که با ام البنین، مادر ابوالفضل عباسبن علی علیهالسلام، هم قبیله بود، خواست تا اماننامهای از ابنزیاد برای عباس و برادرانش بگیرد، اما آنها نپذیرفتند و در کنار امام ماندند . [۳۱] [۳۲] [۳۳] (توضیح دانشنامه دفاعی: این یک حرکت تاکتیکی برای تحقیر حضرت ابوالفضل علیه السلام بود)
شمر ابن ذیالجوشن فرمانده پهلوی چپ سپاه
صبح روزعاشورا، شمر فرماندهی پهلوی چپ سپاه ابنسعد را برعهده گرفت [۳۴] [۳۵] [۳۶] و هنگامی که با خندق و هیزم مشتعل در اطراف خیمههای امام علیهالسلام و یارانش روبهرو شد، با امام گستاخانه سخن گفت. [۳۷] [۳۸] [۳۹]
پس از آنکه امام علیهالسلام برای تذکر به سپاه کوفه خطبهای در سابقه درخشان خاندانش و بیاناتی از رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم در مورد دوستی اهل بیت آغاز نمود، شمر کلام امام را قطع کرد اما حبیببن مظاهر به او پاسخ دندانشکنیداد. [۴۰] [۴۱]
یکبار دیگر زمانی که زهیر بن قین، از یاران امام، به پند و اندرز کوفیان پرداخت و آنان را به یاری امام حسین دعوت کرد، شمر به سوی او تیری پرتاب نمود و به او اهانت کرد. [۴۲] [۴۳]
وقتی عبداللّهبن عُمَیر کلبی به شهادت رسید، شمر به غلام خود (رستم) دستور داد تا با نیزهای همسر عبداللّه را که بر بالینش نشسته بود نیز به شهادت رساند. [۴۴]
شمر ابن ذی الجوشن قاتل نافع ابن هلال
شمر، نافعبن هِلال جَمَلی، یار دلاور امام حسین، را پس از جنگی سخت، در حالی که دو بازوی نافع شکسته بود، اسیر کرد و به شهادت رساند . [۴۵]
پس از شهادت بسیاری از اصحاب امام حسین، دشمنان به سوی خیمهها حمله بردند.
شمر نیزه خود را در خیمهامام حسین فروبرد و فریاد زد که آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتی دوستش، شَبَثبن رِبعی، نیز او را سرزنش نمود . [۴۶] [۴۷]
یکبار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین، شمر قصد داشت به خیمه و خرگاه امام، که باروبنه و خاندانش در آن بود، حمله کند و آن را به تاراج برد اما امام او را از این کار برحذر داشت و شمر بازگشت. [۴۸] [۴۹] [۵۰] شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قراردهند. [۵۱]
سپس با فرمان او، همه به سوی امام حمله بردند و کسانی از جمله سِنانبن اَنَس و زُرْعَةبن شریک ضربههای نهایی را بر امام وارد کردند. [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵]
شمر ابن ذی الجوشن قاتل امام حسین
درباره کسی که امامحسین را به قتل رساند و سر مبارک آن حضرت را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که برخی درباره شمر است.
به گفته واقدی، شمر امام حسین را کشت و با اسب خود بدن آن حضرت را لگدکوب کرد. [۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹]
در برخی روایات گفته شده است که وی بر سینه امام نشست و سر او را از قفا جدا کرد. [۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵]
قصد شمر ابن ذیالجوشن برقتل علی ابن حسین
پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و غارت و آتش زدن خیمهها، شمر قصد داشت علیبن حسین را که در بستر بیماری بود به قتل رساند، اما مانع او شدند. [۶۶] [۶۷] [۶۸]
حمل سر ۷۲ تن شهدای کربلابه کوفه
در یازدهم محرم ۶۱، ابنسعددستور داد سر ۷۲ تن شهدای کربلا را از تن جدا کنند و به همراه شمر و تنی چند از فرماندهان سپاه به کوفه، نزد ابنزیاد ببرند. [۶۹] [۷۰]
قبیلههایی که در نبرد کربلا شرکت کرده بودند، برای تقرب به ابنزیاد، سرهای شهدا را بین خود تقسیم نمودند.
قبیله هوازن، به رهبری شمر، بیست سر [۷۱] [۷۲] و بنا به نقل ابنطاووس [۷۳]، دوازده سر را به نزد ابنزیاد بردند. گفته شده است که شمر پیشاپیش عمربنسعد سرهای شهدا را حرکت میداد. [۷۴]
عبیداله بن زیاد، به فرمان یزیدبن معاویه، اسرای کربلا و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد. [۷۵] [۷۶]
شمر نزد یزید سخنان توهینآمیزی درباره امام و دیگر شهدای کربلا بیان نمود [۷۷] [۷۸] [۷۹] -که این سخنان را به زحربن قیس نسبت دادهاند-.
توجیه شمر ابن ذیالجوشن از شرکت در قتل امام حسین
پس از بازگشت اهلبیت علیهمالسلام به مدینه، شمر نیز با پایان یافتن مأموریتش به کوفه بازگشت.
گفته شده است که او نماز میخواند و از خداوند طلب بخشش میکرد و در توجیه شرکت در قتلامام حسین میگفت که از امرای خود فرمانبرداری کرده است . [۸۰] [۸۱] [۸۲]
شرکت شمر ابن ذیالجوشن در جنگ علیه مختار
در پی قیام مختار ثقفی در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او شرکت کرد اما مختار وی و دیگر امرای اموی را در جنگ جَبّانة السَبیع (از محلههای کوفه) شکست داد. [۸۳] [۸۴] [۸۵] و شمر از کوفه گریخت. مختار جمعی را به همراه غلام خود (زربی) در پی او فرستاد. شمر غلام مختار را کشت [۸۶] [۸۷] [۸۸] و به قریهای به نام ساتیدما گریخت و از آنجا به قریهای به نام کلتانیه (بین شوش و روستای صمیره) رفت [۸۹] [۹۰]و نامهای برای مصعب بن زبیر فرستاد که آماده جنگ با مختار بود، اما برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند. [۹۱] [۹۲] [۹۳] [۹۴]مختار نیز سر شمر را برای محمدبن حنفیه فرستاد. [۹۵]
روایت ابواسحاق سبیعی از شمر ابن ذیالجوشن و او از پدرش
شمر از پدرش روایت کرده و ابواسحاق سبیعی نیز از شمر روایت نموده است، در حالی که، در منابع اهلسنّت از شمر با نکوهش یاد شده است و گفتهاند که او از قاتلان امام حسین بوده و شایستگی برای روایت حدیث ندارد. [۹۶] [۹۷] [۹۸]صُمَیلبن حاتمبن شمر، نواده شمر، در اندلس به ریاستی دست یافت. [۹۹] [۱۰۰]
شمر از جمله انسانهای ماجراجویی بود که تهور نیز داشت و در حوادث صرفا سود شخصی خود را دنبال میکرد و برای نیل به آن از هیچ عملی روگردان نبود. وی مردی ابرص و زشتروی بود. [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴]
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به شمر گفت: «رسول خدا راست گفت که گویا سگ سیاه و سفیدی را میبینم که خوناهلبیتم را میآشامد». [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] در زیارت عاشورا از شمر با لعن و نفرین یاد شده است. [۱۰۸]
فهرست منابع
(۱) ابناثیر، علیبن محمد، الکامل فیالتاریخ، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۲) احمدبن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳) سبطبن جوزی، تذکرةالخواص، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴) احمدبن علیابن حجر عسقلانی، لسانالمیزان، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۵) ابنحزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بیروت لبنان ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۶) ابنخلکان.
(۷) ابنسعد، طبقات (بیروت).
(۸) علی ابنطاووس، اللهوف فی قتلیالطفوف، نجف ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۹) ابنعبدربه، العقدالفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۱۰) ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علیشیری، بیروت.
(۱۱) جعفربن محمدابن قولویه، کاملالزیارات، چاپ جواد قیّومی، قم ۱۴۱۷.
(۱۲) هشامبن محمد ابیکلبی، مثالبالعرب، چاپ نجاحطائی، لندن، ۱۹۹۸.
(۱۳) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبییّن، چاپ سیداحمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۱۴) ابو ابیمخنف لوطبن یحیی، وقعةالطف، چاپ محمدهادی یوسفی غروی، قم، ۱۳۶۷ش.
(۱۵) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰.
(۱۶) جاحظ، کتاب البرصان و العرجان، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۷) خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۱۸) ابوحنیفه دینوری، الاخبارالطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۹) موفقبن احمد خوارزمی، مقتلالحسین، چاپ محمد سماوی، قم ۱۳۸۱/۱۴۲۳.
(۲۰) ذهبی، تاریخالاسلام، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۸.
(۲۱) ذهبی، میزانالاعتدال، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت دارالمعرفه.
(۲۲) صفدی.
(۲۳) طبری، تاریخ، (بیروت).
(۲۴) فیروزآبادی، القاموس المحیط.
(۲۵) محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۳.
(۲۶) نصربن مزاحم منقری، وقعة صفین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره ۱۳۸۲.
(۲۷) عبدالمجید، نعنعی، تاریخالدولة الامویة فی الاندلس، بیروت ۱۹۸۶.
(۲۸) یاقوت حموی.
همسنگران در قرارگاه نبی:
برگفته از: ویکی فقه
تنظیم و توضیح: دانشنامه دفاعی
نه دیگه نمیشه باید یه حساب بدید چون تا واریز نکنم دلم یه جوری میشه نمی تونم طاقت بیارم