بسیار
کم پیش میآید که نوشتههایی در زمینه ارتباط بین جنبش صهیونیسم و حزب
آلمانی نازی در زمان روی کار آمدن نازیها در آلمان ضمن سالهای دهه 30 قرن
گذشته میلادی نوشته شود، پروژه صهیونیستی بیشترین حرص و تمایل را به مخفی
نگه داشتن این مناسبات و به فراموشی سپردن آن در ذهن نسلهای مختلف داشته
است. در نقطه مقابل این رژیم سعی کرده اسناد متعددی از مناسبات رهبران
فلسطینی با جنبش نازیسم از جمله حاج امین الحسینی مفتی فلسطین منتشر نماید.
وی از مهمترین شخصیتهای است که درگیریهای فلسطینی ها در زمان پایان جنگ جهانی اول را رهبری می کرد، این اقدامات برای تخریب چهره مبارزان فلسطینی و تخریب عربها دنبال میشود، اما اسرائیل اجازه بروز و ظهور هیچ سندی که نشان دهنده مناسبات صهیونیسم و نازیسم باشد را نمیدهد، چرا که از اقدامات نازیها در راستای پروژههای صهیونیستی خود در فلسطین اشغالی بیشترین بهره را برده و خود را قربانی نشان داده و خواستار همدردی دیگران با خود شده است.
علاوه بر اینها غرامت های مادی و سیاسی هنگفتی در مورد ادعاهای خود در زمینه هولوکاست دریافت کرده است. تلآویو با استفاده از اقدامات ادعایی نازیها بر ضد یهودیان توانسته به جامعه جهانی قانونهایی را تحمیل کند که براساس آنها نادیده گرفتن حوادث موهوم هولوکاست و مصیبت های یهودیان و یا حتی ایجاد تردید در آنها از طریق بحثهای علمی و تاریخی و تشکیک در ارقام بالایی که صهیونیستها ارائه میدهند، ممنوع است و جرم شناخته میشود.
مرکز مطالعات اسرائیلی اطلس در این رابطه می نویسد که گر چه محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین همواره "خشونت " را در تعامل با اسرائیل کنار گذاشته و استفاده از سلاح را رد میکند و موجودیت اسرائیل در بیش از 80 درصد سرزمین تاریخی فلسطین را پذیرفته است، اما به علت نگارش دو کتاب که در اواسط دهه 80 میلادی آنها را نوشته از حمله بوقهای تبلیغاتی صهیونیستها در امان نیست.
کتاب آغاز و پایان صهیونیسم و پایاننامه وی برای دریافت درجه دکترا از آکادمی شرقشناسی در مسکو با عنوان روی دیگر مناسبات سری نازیسم و جنبش صهیونیسم این 2 کتاب را تشکیل میدهند. این پایان نامه اسناد مهمی را در رابطه با دست داشتن محافل صهیونیست ها در اقدامات نازی ها و همراهی و توافق موجود بین آن ها خبر می دهد. خشم صهیونیستها از این کتاب تا جایی بود که آری کوهن شرق شناس یهودی خواستار حذف این 2 کتاب در سایت اختصاصی محمود عباس شد و آنها را در راستای یهودی ستیزی خواند.
در این کتاب ابو مازن با پذیرش نظریه هولوکاست می نویسد که بخشی از مسئولیت اتفاقات موردنظر به عهده جنبش صهیونیسم است که با نازیها تعامل کرده است. رهبران صهیونیست اعتقاد داشتند که تحت تعقیب قرار گرفتن یهودیان و تعرض به آن ها اقدامی مقبول و مطلوب است تا آنها مجبور به مهاجرت به فلسطین اشغالی شوند.
اینها
ابزارهایی هستند که صهیونیسم در آن زمان برای توجیه تحقق هدف خود از آن
بهره میبرد. ابومازن مینویسد که هر کسی که تلاش در ابراز واقعیتها در
این زمینهها داشته زندگی خود را از دست داده است. یکی از شواهدی که در این کتاب ذکر شده یکی از رهبران نازی به نام ایخمان است که موساد وی را از آرژانتین ربوده و کشته است،
این اقدام به علت مسئولیت وی در جنایتهای نازیها نبوده، بلکه به این علت
بود که وی نگارش بخشی از واقعیتهای پشت پرده این جنایتها را آغاز کرده
بود. یکی دیگر از این افراد اسرائیل
کاستنر است که موساد به اتهام اینکه وی میخواست در دادگاه از جزئیات توطئه
صهیونیستی نازیستی صحبت کند ، او را به قتل رساند.
حتی روزنامه صهیونیستی معاریو نیز در این رابطه مقالهای به قلم ماندی گروسمن که به ادعای رژیم صهیونیستی "یکی از نجات یافتگان هولوکاست " است، نوشت. وی سعی کرد در این مقاله واقعیتهای مهمی از مناسبات پشت پرده صهیونیستها با نازیسم آلمان را فاش کند، نویسنده این مناسبات را روابط فراموش شده بین جنبش صهیونیسم و حزب نازی آلمان قبل از جنگ دوم جهانی معرفی میکند. منظور سالهایی است که بین صعود نازیها به قدرت در آلمان (1933) تا پایان این دوره مدنظر بوده است، دورهای به گفته نویسنده نمیتوان انگیزههای ویرانگر آن در قبال یهودیان آلمان جهت تشویق به مهاجرت یهودیان آلمان به فلسطین اشغالی را نادیده گرفت. این همان موضوعی است که صهیونیستها آن را انکار میکنند و همواره سعی دارند این واقعیت را به حاشیه بکشند.
به نوشته مقاله ماندی گروسمن دو قطعه تاریخی که اخیراً کشف شده واقعیتهایی از مناسبات فراموش شده بین جنبش صهیونیسم و حزب نازی قبل از جنگ جهانی دوم را نشان میدهد. این دو قطعه در محل مزایده علنی کیدم در قدس اشغالی به نمایش گذاشته شده است.
قطعه اول مدالی است که علامت صلیب شکسته و ستاره داود در دو روی آن نصب شده است، شخصی که این مدال را ضرب کرده، جوزف گوبلز وزیر اطلاعرسانی آلمان نازی بوده که بنا به دعوت اتحادیه صهیونیسم نازی در سال 1934 در مجموعه نوشتههای روزنامه نازی با عنوان امید (Der Angriff) مطرح شده بود. ضرب این مدال از سوی گوبلز انجام شد که رئیس کادر این روزنامه نیز بود. بر روی یکی از 2 طرف مدال نقش ستاره داود وجود دارد و نوشته شده است "نازیسم به فلسطین میرود" و در طرف دیگر علامات صلیب شکسته وجود دارد که بر روی آن نوشته شده است: ما این را مینویسیم و امید آن را داریم.
حتی روزنامه صهیونیستی معاریو نیز در این رابطه مقالهای به قلم ماندی گروسمن که به ادعای رژیم صهیونیستی "یکی از نجات یافتگان هولوکاست " است، نوشت. وی سعی کرد در این مقاله واقعیتهای مهمی از مناسبات پشت پرده صهیونیستها با نازیسم آلمان را فاش کند، نویسنده این مناسبات را روابط فراموش شده بین جنبش صهیونیسم و حزب نازی آلمان قبل از جنگ دوم جهانی معرفی میکند. منظور سالهایی است که بین صعود نازیها به قدرت در آلمان (1933) تا پایان این دوره مدنظر بوده است، دورهای به گفته نویسنده نمیتوان انگیزههای ویرانگر آن در قبال یهودیان آلمان جهت تشویق به مهاجرت یهودیان آلمان به فلسطین اشغالی را نادیده گرفت. این همان موضوعی است که صهیونیستها آن را انکار میکنند و همواره سعی دارند این واقعیت را به حاشیه بکشند.
به نوشته مقاله ماندی گروسمن دو قطعه تاریخی که اخیراً کشف شده واقعیتهایی از مناسبات فراموش شده بین جنبش صهیونیسم و حزب نازی قبل از جنگ جهانی دوم را نشان میدهد. این دو قطعه در محل مزایده علنی کیدم در قدس اشغالی به نمایش گذاشته شده است.
قطعه اول مدالی است که علامت صلیب شکسته و ستاره داود در دو روی آن نصب شده است، شخصی که این مدال را ضرب کرده، جوزف گوبلز وزیر اطلاعرسانی آلمان نازی بوده که بنا به دعوت اتحادیه صهیونیسم نازی در سال 1934 در مجموعه نوشتههای روزنامه نازی با عنوان امید (Der Angriff) مطرح شده بود. ضرب این مدال از سوی گوبلز انجام شد که رئیس کادر این روزنامه نیز بود. بر روی یکی از 2 طرف مدال نقش ستاره داود وجود دارد و نوشته شده است "نازیسم به فلسطین میرود" و در طرف دیگر علامات صلیب شکسته وجود دارد که بر روی آن نوشته شده است: ما این را مینویسیم و امید آن را داریم.
بنابراین
گزارش صهیونیستی آغاز ماجرای اتحاد بین صهیونیستها و آلمان با محافل حزب
نازی یک سال قبل از این تاریخ بود، آنها با هدف تعیین اهداف و پروژههای
صهیونیستی اقدام به این کار کردند. صهیونیستها افکار بسیاری از
شخصیتهای محافل یهودیان آلمان را به ویژه درباره روی کار آمدن آدولف هیتلر
خریدند، برنامه این بود که یهودیان آلمان باید با نازیها در زمینة تمام
مسائل مربوط به تشویق به مهاجرت یهودیان به اراضی فلسطین همکاری کنند.
نازیسم نیز همین نقش را بر عهده داشت.
به همین منظور کورت تاکلر حقوقدان و قاضی یهودیان آلمان و عضو اتحادیه صهیونیستهای آلمان از لیوبولد بون میلدنشتاین رئیس بخش یهودی در سرویسهای امنیتی حزب نازی خواست تا در روزنامه نازی از "جامعه یهودیان در سرزمین اسرائیل" مطلب بنویسد . این اقدام نیز با هدف حمایت حزب نازی از ساکن کردن یهودیان در اراضی فلسطین اشغالی صورت گرفته بود. این طرح از سوی عناصر معتمد جنبش صهیونیسم جهانی مورد تأیید قرار گرفت.
این دو نفر یک ماه به سرزمینهای اشغالی سفر کردند تا میلدنشتاین در فضای جریان صهیونیسم قرار بگیرد، در گزارشی که تاکلر در یادداشتهای روزانه خود از این سفر نوشته است، تأکید دارد که "هدف از این سفر این است که در روزنامه نازی ها فضایی در حمایت از ساخت و ساز در سرزمین اسرائیل ایجاد کنیم". بون میلدنشتاین در بازگشت به آلمان مجموعه مقالاتی همراه با تصاویر در سفر خود به سرزمینهای اشغالی تهیه کرد که در مجله رسمی نازیها با عنوان نازیسم به فلسطین میرود، منتشر شد.
به همین منظور کورت تاکلر حقوقدان و قاضی یهودیان آلمان و عضو اتحادیه صهیونیستهای آلمان از لیوبولد بون میلدنشتاین رئیس بخش یهودی در سرویسهای امنیتی حزب نازی خواست تا در روزنامه نازی از "جامعه یهودیان در سرزمین اسرائیل" مطلب بنویسد . این اقدام نیز با هدف حمایت حزب نازی از ساکن کردن یهودیان در اراضی فلسطین اشغالی صورت گرفته بود. این طرح از سوی عناصر معتمد جنبش صهیونیسم جهانی مورد تأیید قرار گرفت.
این دو نفر یک ماه به سرزمینهای اشغالی سفر کردند تا میلدنشتاین در فضای جریان صهیونیسم قرار بگیرد، در گزارشی که تاکلر در یادداشتهای روزانه خود از این سفر نوشته است، تأکید دارد که "هدف از این سفر این است که در روزنامه نازی ها فضایی در حمایت از ساخت و ساز در سرزمین اسرائیل ایجاد کنیم". بون میلدنشتاین در بازگشت به آلمان مجموعه مقالاتی همراه با تصاویر در سفر خود به سرزمینهای اشغالی تهیه کرد که در مجله رسمی نازیها با عنوان نازیسم به فلسطین میرود، منتشر شد.
صفحه
اصلی مجله نقشه "سرزمین اسرائیل" را ترسیم کرده و در پی آن مجموعه مقالاتی
در تأیید دستاوردهای شهرکهای صهیونیست نشین منتشر شد، شهرکهایی که
مقالات مذکور آن را برای نجات یهودیان توصیف و به تشریح و توصیف مناظر
طبیعی در فلسطین و شهرکهای صهیونیست نشین پرداخت که قرار است به زودی در
فلسطین اشغالی تاسیس شود. این مقالات همچنین آموزههای تورات را نیز به
دیدگاههای صهیونیستی مرتبط کردند. قطعه دوم نیزنشان دهنده حوادثی است که بین دور صعود نازیها در حاکمیت آلمان و جنگ جهانی دوم رخ داد است.
صحبت از این مرحله در بیانیهای با عنوان " به کشتیهای انتقال دست نزنید" آمده است. در این بیانیه آمده است که مهاجرت باب زمین را به روی یهودیان آلمان باز میکند و مهاجرت به فلسطین تنها و آخرین امید نجات به شمار میرود. ای یهودیان آیا میخواهید که یهودیان آلمان در چنگال سرنوشت تلخ خود گرفتار شده و به بنبست برسند؟
موضوعی که در رابطه با مناسبات صهیونیسم جهانی و نازیسم ناگفته مانده توافقی است که بین آنها در زمینه انتقال دادن یهودیان آلمان به فلسطین اشغالی امضا شده است، این توافق در سال 1933 بین مقامات آلمان نازی و آژانس یهودیان امضا شده و براساس آن یهودیان آلمان میتوانند به فلسطین مهاجرت کرده و اموال و داراییهای خود را نیز با خود منتقل نمایند.
اقدامات یهودیان آلمان در این رابطه مبتنی بر توجه ویژه آژانسهای صهیونیستی برای استفاده از فرصتهای موجود در ظرفیت جامعه جهانی جهت افزایش روند مهاجرت به سرزمینهای اشغالی بوده است، تمرکز این اقدامات در آلمان از این منظر است که تعداد یهودیان این کشور بیشتر از مناطق دیگر بود، به این ترتیب این روند به جذب تعداد بیشتری از صهیونیستها به سرزمینهای اشغالی میگردد، علاوه بر اینکه مهاجرت گسترده یهودیان آلمان میتوانست به موجی تبدیل شود که در سطحی گسترده به سایر کشورهای اروپایی نیست تسری پیدا کند.
مانع اساسی در روند مهاجرت یهودیان ثروتمند آلمان به فلسطین اشغالی قوانینی بود که در راستای بحران اقتصادی آلمان یک سال قبل از روی کار آمدن نازی ها برای ممانعت از خارج کردن ارزهای خارجی وضع شده بود، اما رایزنی صهیونیسم جهانی با مقامات نازی منجر به توافق انتقال دوجانبه ارز در یک بانک آنجلو – فلسطینی و بانک الفرسان شد تا برخلاف منافع ملی آلمان و قوانین این کشور، یهودیان بتوانند اموال خود را به خارج از آلمان و به طور خاص به سرزمینهای اشغالی منتقل کرده و خود نیز به این کشور مهاجرت کنند.
تسهیلات جنبش نازیسم برای اصلیترین راهبرد جریان صهیونیسم جهانی در زمینه انتقال یهودیان به فلسطین اشغالی تنها به اینجا ختم نشد، بلکه در فوریه سال 1937 مصاحبهای با مشارکت مسئولان نازی از جمله آیخمان برگزار شد که در آن توافق شد بخشی از اموال انتقال داده شده در مقابل افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی و رسیدن آن به عدد 20 هزار نفر در سال به آنجا منتقل شود. حتی مصوب شد که آلمان نازی به هر مهاجری که از آلمان خارج میشود، 1000 جنیه استرلینی بپردازد تا نیازهای خود را در این سفر تأمین کند. این تسهیلات باعث افزایش قابل ملاحظه مهاجرت یهودیان آلمان به فلسطین اشغالی شد.
صحبت از این مرحله در بیانیهای با عنوان " به کشتیهای انتقال دست نزنید" آمده است. در این بیانیه آمده است که مهاجرت باب زمین را به روی یهودیان آلمان باز میکند و مهاجرت به فلسطین تنها و آخرین امید نجات به شمار میرود. ای یهودیان آیا میخواهید که یهودیان آلمان در چنگال سرنوشت تلخ خود گرفتار شده و به بنبست برسند؟
موضوعی که در رابطه با مناسبات صهیونیسم جهانی و نازیسم ناگفته مانده توافقی است که بین آنها در زمینه انتقال دادن یهودیان آلمان به فلسطین اشغالی امضا شده است، این توافق در سال 1933 بین مقامات آلمان نازی و آژانس یهودیان امضا شده و براساس آن یهودیان آلمان میتوانند به فلسطین مهاجرت کرده و اموال و داراییهای خود را نیز با خود منتقل نمایند.
اقدامات یهودیان آلمان در این رابطه مبتنی بر توجه ویژه آژانسهای صهیونیستی برای استفاده از فرصتهای موجود در ظرفیت جامعه جهانی جهت افزایش روند مهاجرت به سرزمینهای اشغالی بوده است، تمرکز این اقدامات در آلمان از این منظر است که تعداد یهودیان این کشور بیشتر از مناطق دیگر بود، به این ترتیب این روند به جذب تعداد بیشتری از صهیونیستها به سرزمینهای اشغالی میگردد، علاوه بر اینکه مهاجرت گسترده یهودیان آلمان میتوانست به موجی تبدیل شود که در سطحی گسترده به سایر کشورهای اروپایی نیست تسری پیدا کند.
مانع اساسی در روند مهاجرت یهودیان ثروتمند آلمان به فلسطین اشغالی قوانینی بود که در راستای بحران اقتصادی آلمان یک سال قبل از روی کار آمدن نازی ها برای ممانعت از خارج کردن ارزهای خارجی وضع شده بود، اما رایزنی صهیونیسم جهانی با مقامات نازی منجر به توافق انتقال دوجانبه ارز در یک بانک آنجلو – فلسطینی و بانک الفرسان شد تا برخلاف منافع ملی آلمان و قوانین این کشور، یهودیان بتوانند اموال خود را به خارج از آلمان و به طور خاص به سرزمینهای اشغالی منتقل کرده و خود نیز به این کشور مهاجرت کنند.
تسهیلات جنبش نازیسم برای اصلیترین راهبرد جریان صهیونیسم جهانی در زمینه انتقال یهودیان به فلسطین اشغالی تنها به اینجا ختم نشد، بلکه در فوریه سال 1937 مصاحبهای با مشارکت مسئولان نازی از جمله آیخمان برگزار شد که در آن توافق شد بخشی از اموال انتقال داده شده در مقابل افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی و رسیدن آن به عدد 20 هزار نفر در سال به آنجا منتقل شود. حتی مصوب شد که آلمان نازی به هر مهاجری که از آلمان خارج میشود، 1000 جنیه استرلینی بپردازد تا نیازهای خود را در این سفر تأمین کند. این تسهیلات باعث افزایش قابل ملاحظه مهاجرت یهودیان آلمان به فلسطین اشغالی شد.