شهر هویزه را به سهام
خیام هم می شناسند، دختری که ۸ مهر ۵۹ با عراقی ها درگیر شد. سهام به
عراقی هایی که موقع برداشتن آب مزاحمش شدند، گفت مگر شمر هستید که نمی
گذارید آب برداریم؟ آن ها هم گلوله ای به پیشانیش زدند و شهیدش کردند. مردم
خشمگین شدند، راه پیمایی کردند، به عراقی ها حمله کردند و شهر را آزاد
کردند. هویزه از آن روز تا دی ماه ۵۹ آزاد بود و دی ماه دوباره اشغال شد.
عملیات
هویزه که در نتیجه نا هماهنگی و عدم تجربه نیروهای خودی پس از پیروزی
اولیه به شکست انجامید، می تواند عبرتی باشد برای عبرت گیران. در این
عملیات علیرغم فداکاری و از خود گذشتگی شهید سید محمد حسین علم الهدی و
نیروهایش در نهایت هویزه به دست اشغالگران بعثی افتاد.
عملیات
نصر (هویزه) صبح روز ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ با حمله هماهنگ شده نیروهای ایرانی به
مواضع دشمن آغاز شد. نیروهای عمل کننده توانستند مناطق جنوبی کرخه کور را
آزاد ساخته و ضربات محکمی بر نیروی دشمن وارد آورند. نیروهای عراقی که
شدیداً غافلگیر شده بودند با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو کیلومتری جنوب
کرخه کور عقبنشینی کردند و در حدود ۸۰۰۰ نفر از افراد آنها به اسارت در
آمدند. لیکن به دلیل تأخیر نیروهای محور کارون در عبور از این رودخانه و
برخورد آنها به میدان مین پادگان حمید و منطقه جفیر که عقبه دشمن محسوب
میشدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختیار دشمن باقی
ماندند.
طبق
طرح عملیات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت ۸ صبح شروع شد. نیروهای زرهی و
پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر اقدام به پیشروی کردند. در مقابل
تعدادی از تانکهای دشمن با آرایش نظامی جناح جنوبی لشکر زرهی ۱۶ را مورد
تهدید قرار دادند. یگانهای عراقی با وجود ضربات سختی که روز قبل متحمل شده
بودند با در دست داشتن پادگان حمید از توان پشتیبانی و تحرک بالایی
برخوردار بودند.
نیروهای
خودی سرمست از پیروزی اولیه، دشمن را دست کم گرفته و از تثبیت مواضع جدید
غافل شده و تلاشی در تحکیم موقعیت بدست آمده به عمل نیاوردند، سنگری ایجاد
نکرده و خاکریزی بر پا نداشتند. از روز قبل تانکهای عراقی در صحنه باقی
مانده و برخی افراد به جمعآوری غنائم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضد
حمله و کمبود مهمات و ضعف تدارکات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در
صحنه نبرد به ضرر نیروهای خودی دگرگون ساخت.
در
ساعت ۱۱ کل نیروهای لشکر ۱۶ زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب
سوسنگرد نیروهای دشمن به حرکت در آمدند حضور هواپیماهای دشمن در آسمان
منطقه و بمباران مواضع نیروهای خودی اوضاع را برآشفت. تانکهای عراق به
هزار متری محل استقرار تیپ رسیدند. شدیدترین جنگ تانکها در طول جنگ بین
لشکر ۱۶ زرهی و لشکر ۹ زرهی دشمن درگرفت و تا ساعت۴ بعدازظهر ادامه یافت.
در این ساعت فرمانده گردان زرهی جهت تجدید قوا و اقدام مجدد، دستور یک خیز
عقبنشینی را صادر کرد که با رسیدن دستور به گردان تمام نیروهای زرهی مستقر
در منطقه به سرعت صحنه را ترک کرده و به جای یک گام چندین گام عقب نشستند.
در این موقع که نظم نیروها به هم ریخته بود هواپیماهای نیروی هوایی ارتش
درآسمان منطقه ظاهر شده و اشتباهاً به جای مواضع دشمن نیروهای خودی را
بمباران کردند که اوضاع را بدتر کرد.
نیروهای
پیاده سپاه که حدود 1.5 کیلومتر جلوتر از تانکها مشغول جنگ بودند از این
دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل دیگر هم در عدم آگاهی آنها
موثر بود یکی گردو غبار صحنه نبرد که دید نیروهای پیاده را بسیار کاهش
داده بود و دیگری عقبنشینی نیروهای زرهی با به جا گذاشتن تانکها در صحنه
نبرد که از دور نشان میداد. آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به این ترتیب
با این عقبنشینی نیروهای سپاهی در منطقه جامانده وبه محاصره تانکهای دشمن
در آمدند.
مسعود انصاری یک از بازماندگان این حمله مینویسد:
«تعدادی
از تانکهای چیفین در صحنه بودند و ما خیال میکردیم که ارتش هنوز دارد
مقاومت میکند... یکی از تانکهای عراقی در جاده به بیست سیمتری ما رسید،
حسین[علمالهدی] با اشاره به من گفت: «برج تانک را بزن». من هم زدم و خود
حسین هم زد. دو تا تانک دیگر نیز با آرپیچی زده شد و برای چند دقیقه
پیشروی آنها متوقف گردید. در این عملیات با وجود اینکه ما بیسیم داشتیم
ارتش عقبنشینیاش را به ما خبر نداد. من خودم چندین بار معرف لشکر را صدا
زدم که جریان چیست؟ گفت «به گوش باش» چند بار دیگر صدا زدم گفت: «تیپ ۱
دارد تغییر موضع میدهد.» بعد از چند دقیقه دیگر ارتباط با قطع شده بود تا
اینکه محاصره شدیم. همه بچهها مقاومت کردند. چنانکه در کانال کوچکی کانال
کوچکی کنار جاده بیش از ۵۰ نفر شهید شدند.»
محمدرضا باستی یکی دیگر از بازماندگان حماسه هویزه در خاطرات خود در مورد حوادث این محاصره و خروج از آن مینویسد:
«حسین
و محسن به من گفتند: شما آرپیجی ندارید، بروید که کشته میشوید. درست
یادم نیست حسین خودش آرپیجی داشت یا نه. خلاصه او ما را روانه کرد که در
آنجا نمائیم ما حدود ۱۰۰ متر بیشتر نرفته بودیم که برگشتیم پشت سربچهها را
ببینیم. دیدیم حسین یک گلوله آر.پی.جی به طرف تانک عراقی شلیک کرد که
حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانکها همچنان جلو میآمدند که بچهها
یکی از آنها را زدند و بقیه سرجایشان متوقف شدند ما حدود ۳۰۰ متر عقب آمده
بودیم که یک مرتبه دیدیم تانکهای عراقی از طرف راست جاده (سمت هویزه) به
سوی مواضع ما میآیند... ما محاصره شده بودیم. رگبار تانکها قطع نمیشد.
بچهها یکی یکی داستند تیر میخورد. خون از بدن آنها سرازیر بود. بچهها
سینهخیز جلو میآمدند. در این حال مسعود انصاری هم داشت خودش را جو
میکشید. از او سراغ حسین، محسن و جمال را گرفتن و او گفت: آنها را به
رگبار بستند و هر سه شهید شدند.»
دانشجوهای
پیرو خط امام به فرماندهی سید محمد حسین علم الهدی خون تازه ای بودند که
در ابتدای جنگ به نیروی نظامی تزریق شدند. آن ها در عملیات نصر، ۱۵ دی ماه
۵۹، شرکت کردند و برای اوّلین بار تعداد زیادی از عراقی ها را اسیر کردند.
یاران
حسین آن قدر در دل دشمن پیش رفتند که حمایت و پشتیبانی از آن ها سخت شد.
عراقی ها آن ها را محاصره و شهید کردند و تانک های عراقی از روی جنازه شان
رد شدند و همان جا شد مزارشان.
در
این حماسه حدود ۱۴۰ نفر از نیروهای مومن، متعهد، تحصیل کرده و انقلابی از
اعضای سپاه و بسیج که تعدادی از آنها از دانشجویان پیرو خط اما بودند به
شهادت رسیده و تعدادی نیز با تن مجروح و با استفاده از تاریکی شب خود را به
نیروهای خودی رساندند تا به عنوان پیامآوران حماسه هویزه رسالت سنگینتری
را بر دوش بگیرند.
هویزه
در مرحله ی دوم عملیات بیت المقدس، آزاد شد. آن هایی که توانسته بودند در
جریان محاصره عقب بیایند، محل درگیری ها را مشخص کردند و به یاد شهیدان
پرچم هایی آن جا نصب کردند و بقایای جنازه ی مطهر شهدا را همان جا به خاک
سپردند.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات