من دهها رمان و داستان دارم؛ آخرین کارم که جدی رویش کار کردم مجموعهای هفت جلدی است که تا کنون سه جلدش به شکل کامل آماده شده است. البته دلائل خودم را برای چاپ نکردن این رمان داشتم اما بالاخره تصمیم گرفتم چاپش کنم. در این داستان کودکی متولد میشود در میان موجودات پلید شب؛ او فرمانروای سمت تاریک هستی میشود. در بدو تولد نامش را «ناتوان» میگذارند. اما مادرش یک «واو» از میان نام او بر میدارد. نامش میشود ناتان؛ واژهای که از هر دو سر به یک شکل خوانده میشود و حروف اول شعاری است که ناتان برای نابودی پلیدیها استفاده میکند. در داستان دوم ناتان به سرزمین مرگ میرود. در آنجا با بانویی آشنا میشود که به دنیای مرگ تبعید شده است و زندگی عاشقانهاش شروع میشود.
- ۸ نظر
- ۱۴۹۱بار مطالعه شده است