پروتستانتیسم را میتوان به نوعی
بازگشت و رجعت مسیحیان به عهد عتیق یا تورات نامید. نهضت پروتستانتیسم
بهطور مشخّص با مارتین لوتر و آرای اعتقادی جدید او دربارة مسیحیّت آغاز
میگردد. لوتر خود پیش از آغاز نهضت پروتستانتیسم تحت تأثیر عمیق
آموزههای فلسفی، تئولوژیک و جهانبینی عبرانی بوده است. به هنگام تحقیق و
پژوهش دربارة لوتر، به عنوان بزرگترین پیشوای پروتستانتیسم و اینکه او
چگونه مجذوب چنین رویکردی گردید، با علاقة فراوان او به دین یهود و منابع
عبرانی روبهرو میشویم.
مقدّمه
شاید باور آن قدری مشکل باشد، امّا واقعیّتی است که وجود
دارد. این واقعیّت بُعد دینی ـ اعتقادی و متافیزیکی راهبردهای نظامی
آمریکا و اسرائیل است. بنیادهای تئولوژیک راهبردهای نظامی آمریکا و
اسرائیل در خاورمیانه بر باورهایی استوار است که ریشههایی توراتی دارد.
این باورها بازگشت دوم مسیح(ع) (از نظر مسیحیان بنیادگرا) و ظهور و آمدن او
(از نظر یهودیان صهیونیست) را منوط به وقایعی میداند که از جمله آنها
میتوان اجتماع و استقرار یهودیان در سرزمینهای مقدّس؛ ویرانی دو مسجد
«الاقصی» و «صخره» در «قدس» و بنای معبد بزرگ یهود بهجای آنها و وقوع نبرد
آخرالزّمان یا آرمگدون در صحرای هرمجدون، در سرزمینهای اشغالی (اسرائیل)
را نام برد.
اینها وجوه اشتراک مسیحیّت بنیادگرا و معتقدان به عهد
عتیق و یهودیان بنیادگرا است. این دو گروه جریان اعتقادی ـ سیاسیای را
بهوجود آوردند که به مسیحیّت صهیونیستی یا صهیونیسم مسیحی موسوم گشته است.
مطالعات تاریخی دربارة این پدیده نشان میدهد که این جریان در بسیاری از
تحوّلات سیاسی و تغییرات ژئوپولیتیکی، خصوصاً پیدایش کشور نامشروع اسرائیل
نقش اساسی و جدّی داشته است.
به رغم وجود راست مسیحی که نقش قابل
توجّهی را در مبارزه با بحرانهای اخلاقی و اجتماعی داخلی در آمریکا به
عهده دارد، مسیحیّت صهیونیستی بیشترین توان خود را به کنترل سیاست خارجی
آمریکا و هدایت آن در راستای حصول اهداف سیاسی ـ دینیای که برگرفته از
نگرش و جهانبینی توراتی میباشد، معطوف داشته است.
هر چند که طیّ
سالهای اخیر و بهطور مشخّص در دهة پایانی قرن بیستم میلادی، راست مسیحی
در راستای اهداف خود ـ که عموماً تعقیب دکترین مسیحیسازی و ترویج ارزشهای
اخلاقی مسیحی است ـ
تلاش نموده تا بهطور جدّی بر سیاست خارجی
آمریکا تأثیر گذارد، امّا نوع توجّه و نگرش آنها به اهداف مورد نظر در
سیاست خارجی آمریکا با جریان مسیحیّت صهیونیستی دارای وجوه افتراق بارزی
است که پرداختن به آن نیازمند مجال دیگری است. بههر حال در نوشتهای که
هماکنون در پیش روی شماست، پیدایش و تطوّر تاریخی پدیدة مسیحیّت صهیونیستی
یا صهیونیسم مسیحی1 و خاستگاه این جریان مورد بررسی قرار میگیرد. از
آنجایی که خاستگاهِ زمانی این پدیده مقارن با سربرداشتن پروتستانتیسم در
قرون میانه در اروپاست، بنابراین جریان پروتستانتیسم و بهویژه پیوریتانیسم
به عنوان بستر جریان مسیحیّت صهیونیستی بهطور مشروح مورد بررسی قرار
گرفته است. وجود عناصر عبرانی و آموزههای تئولوژیک عهد عتیق در
پروتستانتیسم مسیحی که وجه تمایز بارز و شاخص مسیحیّت کاتولیک و پروتستان
است، این ظن و گمان را موجب گردیده است که پروتستانتیسم نوعی یهودیگری در
مسیحیّت بوده است.
براساس آرا و نظراتی که ملاحظه خواهید نمود،
رهبران و بنیانگذاران پروتستانتیسم، خود به یهودیبودن یا یهودیگری
متّهمند. این اتّهامات علاوه بر اینکه از جانب کلیسای کاتولیک به آنها وارد
شده، در بسیاری از منابع یهودی نیز مورد تأیید قرار گرفته است. بنابراین،
نقش یهود و یهودیگری در پیدایش پروتستانتیسم مسیحی انکار ناپذیر مینماید.
نکتة قابل ذکر دیگری که در اینجا باید به آن توجّه داده شود این است که
شاید برای بسیاری علّت همراهی و همآوایی دو دولت بریتانیا و آمریکا چندان
روشن نباشد و اینکه چرا انگلیس، به رغم اینکه دولتی اروپایی است تا این
اندازه با اروپا مخالفت نموده و خطوط سیاست خارجی آن حداقل دربارة بعضی از
مسائل، خصوصاً حمایت از رژیم نامشروع صهیونیستی، بحث نفت خاورمیانه و
خلیجفارس، صلح خاورمیانه و حرکتهای نظامی، با آمریکا منطبق است. این امر
یک وجه تاریخی ـ اعتقادی دارد که در جنبش پیوریتانیسم نهفته است. جنبشی که
از انگلیس سربرداشت و به آمریکا رفت و در تکوین و شکلگیری هویّت اعتقادی ـ
فرهنگی آمریکا نقش بهسزایی بازی نمود.