دانشنامه دفاعی

گروه تخصصی دانشنامه دفاعی

دانشنامه دفاعی

گروه تخصصی دانشنامه دفاعی

دانشنامه دفاعی

شرکت Uralvagonzavod روسیه در یک سورپرایز برای بازدیدکنندگان نمایشگاه تسلیحات نظامی روسیه در Nizhny Tagil ، ارتقای جدید خودروی پشتیبانی زرهی خود را با نام BMPT-72 شناخته شده و بلافاصله لقب Terminator-2 را دریافت کرده ، رونمایی کرد.


خودروی پشتیبانی BMPT-72 که در پایه ی شاسی تانک معروف T-72 تولید شده ، دارای ارتقاهایی نسبت به مدل BMPT (موسوم به Terminator) در زمینه ی سیستم کنترل آتش و افزایش حفاظت جنگ افزارهای روی برجک از جمله استفاده از دریچه های زرهی برای سایت های دیده بانی میباشد.



شرکت uralvagonzavod در بیانیه ی مطبوعاتی خود همزمان با رونمایی از این جنگ افزار اعلام کرد :"برتری اصلی BMPT-72 ، قابلیت کشورهای دارنده ی ناوگان تانک های T-72 برای ارتقا ارتش های خود به سطح مافوق مدرن با کمترین هزینه و تقویت ظرفیت، تحرک، حفاظت و تسلیحات خود بدون نیاز به خرید سیستم های جدید گرانقیمت است.

  • موافقین ۸
  • ۲۹۸۷ بار مطالعه شده است

نظرات (۱۰۵)

خدا کنه صلح کل جهان رو بگیر و دیگه حتی نیازم به یه تفنگ ساده نباشه
دانشنامه دفاعی:
کجا بودی عمو جان؟
دیگر داشتم نگرانت می‌شدم
  • گوهریا ...
  • با سلام اقا یاور
    ببخشید شما چیزی از هویتزر پالمیرا ساخت ایتالیا می دانید

    دانشنامه دفاعی:
    علیکم السلام
    به مقاله‌ی توپ خودکششی Tam VCA داخل وبلاگ رجوع کنید.
    مقاله‌ی خود پالمیرا را هنوشته‌ام حدود 80 درصدش آماده است. اما فرصت نکرده‌ام تمامش کنم. با اینحال یک اطلاعاتی از آن مربوط به Tam VCA‌بود که داخل وبلاگ موجود است.
    هستم زیر سایتون ...یه جایی همین حوالی 
    دانشنامه دفاعی:
    زیر سایه خانم فاطمه
    سر بزن عمو جان
    مرا بیخبر نگذار
    چشممم حتما من که همیشه همین جام میخونم لایک میزنم فقط نظر نمیزارم!!!!
    دانشنامه دفاعی:
    نظر بگذار دخترم
    یکی از دوستانم سراغ وبلاگ شما را می‌گرفت.
    خواننده وبلاگ شما بوده.
    خیلی کم کامنت می‌گذارد اما چون شما وبلاگتان را بسته بودید ناراحت بود.
    ایشون راست میگن خدا کنه انسان به درجه‌ای برسه نیاز به جنگ خونریزی نداشته باشه...
    دانشنامه دفاعی:
    چنین اتفاقاتی از محالات است.
    انسان جانور بدی است
    وبلاگ من!!!!! از بسته شدن وبلاگ قراضه من ناراحت بود!!!!! عمر وبلاگایی مث من که موضوع خاص و مفیدی ندارن کوتاه .دیری نمیگذره که پاک میشه وبلاگ باید مث وبلاگ عمو پر محتوا باشه که ماندگارباشه ...
    دانشنامه دفاعی:
    [عرقیجات]
    اختیار داری عمو جان.
    این که دیگر حرف من نبوده.
    شما وبلاگ نویس خوبی هستی دخترم.
    نویسنده و نگار خوبی هم هستی.
    این را تمام خوانندگان مشترکی که داشتیم می‌گویند نه فقط من
    هییییی. عمو میگما شما که عطاری دارید منم ان شاءالله دارو سازی بخونم بیام بیام تو عطاریتون کار کنم والله بیکاریه دیگ ...کار بهم بدید تو عطاریتون!!!:( :( :( 
    دانشنامه دفاعی:
    به دارو سازی علاقه پیدا کردید؟
    البته از رشته‌های مورد علاقه من است. هر چند طب سنتی را خیلی بیشتر دوست دارم.
    اما ایرادی ندارد دخترم. شما فارق التحصیل شدید کل مغازه در اختیارتان است.
    اره عمو سه چهار سالی میشه داروسازی دوست دارم خیلیییییی....خوبه از همین الان کارم تضمین شده میرم عطاری عمو
    دانشنامه دفاعی:
    ان شاءالله
    من هم دیگر بازنشست می‌شوم.
    یک گوشه می‌نشینم و چای زنجبیلی میخورم.
    کجا عمو باز نشسته!!! از زیر کار در میرید خوبه والا. تازه من باید بیام زیر دستتون شاگردی کنم تا فوت کوزه گری رو یاد بگیرم
    دانشنامه دفاعی:
    شما که آن موقع خانم دکتر می‌شوید.
    من باید فقط لم بدهم و چای زنجبیلی بخورم و حواسم باشد که قرص‌هایم را سر وقت بخورم.
    إ إ عمو اینجوری نگید هر کی ندونه میگه چند سالتونه 
    دانشنامه دفاعی:
    دیگر در سراشیبی هستیم عمو جان
    تعارف که نداریم.
    حیف این تانک نیست بره جنگ... مخصوصا اولی٬ سایت هم داره... :)):)):)):)):))
    دانشنامه دفاعی:
    باید برود تانک شکار کند.
    خصوصن سایتش خیلی به درد می‌خورد.
    جالبه.شکلشم قشنگه
    دانشنامه دفاعی:
    من عاشق این ترمیناتور شدم.
    اعجوبه‌ای است.
    حالا که روابطمان به روسیه بهتر شده باید چند تایی بخریم برویم آبرامز شکار کنیم.
    سلام پرستوی کوچک من...
    خوبی٬ خوشی٬ سلامتی٬ روبه رشدی؟؟؟
    کم پیدایی؟؟
    به به دو تفنگ دار!!!!!!
    فدات٬ ما دو تفگدار نیستیم٬ من تانکدار و بهار جان شمشیر دار...
    سلام.حالتون خوبه الحمدلله. من شمشیر میزنم
    نه بابا یه داستانی فیلمی چیزی بود سه تفنگدار همه جا حاضر میشدن منم منظورم این بود مث اونایید دو تفنگ داره !!!!!! خوبید؟؟؟
    ممنونم.صاحب وبلاگ نیست ما منشی ایشونیم در نبودشون وبلاگ رو خالی نمیذاریم تا بر میگردن
    دانشنامه دفاعی:
    یک ریست کوچک داشتم.
    شما به بحث ادامه بدهید
    من دارم استفاده می‌کنم.
    [سبزیجات]
    منشی عمو!!!!!! وااااا داریم ملت مردم میشه .دینگ دینگ دینگگگگگگ کاربران محترم تا حاضر شدن مدیر روی صندلی ها بنشید و مجله بخوانید دینگ دینگ... اینو با صدای مهمان داران هواپیما بخونید
    دانشنامه دفاعی:
    درب خروج خراب است.
    آقای گوهر صمیمی از بیرون درب را جوش داده که همگی خفه شویم...
    در صورت استشمام بوی خردل یا سیر به سرعت از ماسک استفاده کنید.
    چشم :)))
    بقول زهرا خانم لطفا منتظر بمانید .....
    دانشنامه دفاعی:
    اخطار ... اخطار ... خطر حمله‌ی دواعش ... چون آقای صمیمی حضور ندارند پس حتمن ایشان کودتا کرده‌اند.
    ماسک بزنید شیمیایی زدند.
    خخخخ
    عمو حال شما٬ سبزیجات زدید انگاری؟؟؟
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان... از شواهد حملیه شیمیایی بوی میوه و سبزیجات است.
    به خصوص خیار و خردل و ...
    خدا بخیر کنه٬ 
    جای هیچ نگرانی نیست٬ من با تانک درو میشکنم...
    عمو تانک من همراهتون هست؟؟؟
    دانشنامه دفاعی:
    تانک بیرون سالن است عمو جان
    به راننده‌ات بگو با تانک بیاید داخل
    همه وارد تانک چیفتان مرجان خانم بشوید.
    إ واااا عمو ما آزو داریم....آه چقد ارزو داشتم تو هواپیما بگم مسافران محترم لطفن کمربنده های خود را ببنید دو در در عقب دو در در جلو.....:( :( :( :( 
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان رسیدیم داخل تانک بگو... کمربندها را ببندیم
    بهار خانم را به شما می‌سپارم...
    گرم بشود رفته سراغ دواعش... با خودت بیارش!
    مهمانان محترم نترسید با تانک مرجان خانم همه چیز درست میشه کسانی که پشت در هستن لطفا از محل دور شوند هرچه سریعتر و کسانی که در داخل هستند گوشهای خود را بگیرند تا صدای شلک اذیتشون نکنه با تشکر منشی وبلاگ
    دانشنامه دفاعی:
    :)))
    مردیم؟!!!!!!
    دانشنامه دفاعی:
    فکر کنم هنوز زنده‌ایم... بگذار ببینم از دیوار رد می‌شوم یا نه
    من ملدم!!!!:( :( :( :( 
    دانشنامه دفاعی:
    منم
    :((((
    مرجان خانم کو!؟
    من حسابشون رو میرسم شما خودتون نجات بدید
    دانشنامه دفاعی:
    نه بهار خانم؛ شما بمانید ما هم می‌مانیم.
    تازه شمشیر که خشاب ندارد.
    اما ما در کل چند تا خشاب بیشتر نداریم.
    من زنده دست دواعش نمی‌افتم.
    گفته باشم.
    بیایید توی تانک
    من حسابشون رو میرسم شما خودتون نجات بدید
    عمو من این تانک T72 رو میخوام هم خوشگله هم سایت داره هم جا داره
    دانشنامه دفاعی:
    آخر بیشتر چهار نفر نمی‌شود سوار کنیم.
    الان چند نفریم!؟
    اینجا بهشت من رسیدم بهشت......الکی یعنی من جهنمی نیستم .....ههههههه داعشیا رو ببینید دارن تو اتیش دست و پا میزنن
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان حواست باشد یکی از این دواعش یزدی سابقه دارد.
    به هوای اینکه می‌گوید: آب جوش نمی‌خواهید؛ یه تا موز بر می‌دارد فرار می‌کند
    بگو آمار دارد به اندازه‌ی میهمان سفارش دادیم.
    بعد هم کارت تو بهشت تمام شد برگرد بیا جنگ ادامه دارد
    مهمانان محترم جنگ تمام شد بازم لطفا منتظر بمانید
    دانشنامه دفاعی:
    تمام شد؟
    من تازه می خواستم بنشینم پشت تیربار!
    سوار شید بریم دقیق چهار نفر هستیم٬ اینترنتش مال خودم ها گفته باشم٬ 
    شمشیر بهار رو هم برا سبزی خرد کردن بیارید٬ که یه قرمه سبزی بزنیم
    دانشنامه دفاعی:
    :)))
    قرمه سبزی
    جانم
    عاشق قرمه سبزی‌ام...
    می‌میرم برای قرمه سبزی
    مهمانان محترم جنگ تمام شد بازم لطفا منتظر بمانید
    دانشنامه دفاعی:
    بهار خانم غذا از دهان افتاد
    میهمان خبر نکن
    زهرا خانم سر اشتها افتاده..
    بگذار میهمانان از جیره‌ی دواعش استفاده کنند.
    منو دو نفر حساب کنید واسه غذا واسه جا نصف یه نفر:) :) :) :) هر کیم غذا نخورد سهمشو بده من!!!! گناه دارم
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان اگر قرمه سبزی مرا می‌خواهی حتمن باید یک تیر توی مغزم خالی کنی.
    از ابوبکر بغدادی می‌گذرم از قرمه سبزی نمی‌گذرم.
    وای وایییی من رانده تانک پخش شدم رو زمین 
    خخخخخخخخخ
    :)):)):)):)):)):)):)):))
    دانشنامه دفاعی:
    خسته شدی عمو جان
    یک لقمه بزن سر حال بشی
    إ میگم جنگ تموم شد 
    دانشنامه دفاعی:
    باشد
    تمام شد...
    حالا بیایید سر سفره
    اگه قورمه سبزی درست کردید یه دلسترم بیارید من از گلوم پایین نمیره با این وضع جنگ...باید تغذیه شم برا رفتن به بهشت دیییی
    دانشنامه دفاعی:
    هست
    همه چیز هست... دلتسر تلخ را من برمیدارم.
    شما میوه‌ای بخور... من کلاسیک را بیشتر می‌پسندم.
    خودم پختمش جیره بندی شده 
    دانشنامه دفاعی:
    سهم من و زهرا خانم را بدهید... سهم خودتان با مرجانم خانم را جیره بندی کنید.
    مردم اینقدر فلافل خوردم
    باشه دلستر فقط انگور یا انار یا آلبالو میارم گفته باشم...
    دانشنامه دفاعی:
    باشد؛ مطابق ذائقه جیره تهیه کنید.
    عمو دعوامون میشه سر غذا هان من اصلا جا نمیخوام میشینم رو لوله تانکه فقط بهم تا میتونید غذا بدید غذا در عوض جا قبوله دیگه
    دانشنامه دفاعی:
    غذا هست؛ قرار شد مرجان خانم بهار خانم سهمشان را با اسراء تقسیم کنند.
    نصف دیگ مال من و شماست.
    حالا که اینطور شد همون فلافل رو بخورید
    دانشنامه دفاعی:
    نه
    تصمیمم عوض شد
    فلافل را می‌دهیم به اسراء دو نون هم درست می‌کنیم. کوفت بخورند.. فقط این قرمه سبزی را از من نگیرید.
    (باید به حاج خانم سفارش کنم یک قرمه سبزی برای فردا بار بگذارند.)
    راستی این علی آقا کجا رفت؟ سراغ پالمیرا را می‌گرفت. نکند راست راستی رفته باشد با ابوبکر بیعت کند!؟
    خدا بخیر کنه٬ این رفت بیرون نشست...

    دانشنامه دفاعی:
    آخر دیگ داخل تانک جا نمی‌شد.
  • گوهریا ...
  • باسلام
    چی شده جنگ شده
    تانک هم دارید اوه تی-72
    پس من برم از پشت یه ساختمونی تانکتون رو با یه موشک اریکس بزنم
    نه یه بریسمتون از هوا می زنم برید هوا
     تانک بی تانک
    خخخخخخخ
    دانشنامه دفاعی:
    علیکم السلام دلاور
    کجا بودی
    دیر کردی فکر کردیم رفتی با ابوبکر بیعت کنی
    آقا آن تانک را آماده کنید مرجان خانم چند تا تیر بیاندازد طرف اسراء
    خخخخخخخ  دیر اومدید از تانک زدیم بیرون
    سایتشم برا خودم برداشتم...
    :):):):):):):)
    قرمه سبزی هم بهتون نمیدیم٬ دلستر هم نمیدیم...
    دانشنامه دفاعی:
    بله
    جیره‌ی غذایی مال رزمنده‌هاست نه کسانی که خودی‌ها را تهدید می‌کنند و تازه مشکوک به جوش دادن درب خروج اضطراری هم هستند.
    پس اقا گوهریار بزارید من غذامو بخورم بعد بزنید:( :( :( :( 
    دانشنامه دفاعی:
    یک لقه قزوینی درست کن دخترم
    مثل من
    ببین..
    دو تا نان لواش بردار؛ خوروش و برنج را هم بزن.. ظرف را خالی کن وسط نان‌ها ... بعد پیچ کن و نوش جان.
    باشه حالا سهمتون بیشتر میشه سهم منم مال شما
    دانشنامه دفاعی:
    شما اینطوری دوام نمی‌آوری‌ها!
    باید یک چیزی میل کنید.
    رزم شبانه در پیش داریم.
    عمو میخوان قورمه سبزیمونو هدف بگیرن 
    دانشنامه دفاعی:
    بیخود کردند...
    باید از جنازه‌ی من رد بشن...
    صد تانک می‌دهیم و یک ظرف قرمه نمی‌دهیم.
  • گوهریا ...
  • خب رفتم موشک اریکس رو آماده شلیک کنم دیدم همتون هستید داشتم می زدم که همتون زدید بیرون
    من و ابوبکر برای چی . . . . بیعت دیگه چرا . . . . نکنه من جزو اسراتون هستم نه خدارو شکر اسیرتان نشدم و گرنه .....
    دانشنامه دفاعی:
    نه علی آقا
    شما که فرمانده گردانید برادر
    نیس این ابوبکر پول دار است
    گفتم شاید شما را هم مثل آقا کیهان و علی اصغر خریده باشد.
    اِ راستی فاطمه خانم کو!؟
    جزء جهاد گران ندیدمش
    خدا بخیر کنه٬ عمو سر راه سبزی بردارید٬ سایت هم داریم من دستور پخت انواع قرمه سبزی رو میگیرم...
    نیرو کمکی موشکی هم رسید...
    آقای گوریا فقط امشب زنجیبل نزنید...
    دانشنامه دفاعی:
    :))))))))
    مردم از خنده
    :))))))
    خدا بگویم چه کارت نکند عمو جان
    نه  آقای گوهریاقورمه سب شما که از دوستانی .حمله ؟؟؟؟؟سبزی میل می‌فرمایید؟

    دانشنامه دفاعی:
    سبزی خالی که نه

    البته بهار خانم من هنوز مطمئن نیستم از ابوبکر پول نگرفته باشد.
    باید یا داخل تانکش را بگردیم یا از زیر زبانش حرف بکشیم.
    باید پول‌ها را بین همه افراد مساوی تقسیم کند.
    اگر بنا به بیعت باشد من خودم اول با ابوبکر بیعت می‌کنم. با پولش توچکا می‌خرم می‌فرستم یمن.
  • گوهریا ...
  • مگه آن دو بنده خدا را هم خریدند

    راستی اینا چرا یکی یکی رفتند نکنه موشک بیاوردم همه از ترس جانشان رفتند

    دانشنامه دفاعی:
    رفتند دنبال پول‌ها می‌گردند.
    علی آقا
    چقدر گرفتید.
    لطفن بین افراد تقسیم کنید
    من می‌خواهم با سهمم توچکا و فاتح 110 بخرم
    قورمه سب؟؟؟ قورمه سب؟؟؟ قورمه سب؟؟؟!!!!!!!
    من نوشتم آقای گوریا برا اینه اسم فرمانده نباید لو بره اصلا اشتباه تایپی نیست:):):):):):):)
    دانشنامه دفاعی:
    :)))
    بجان خودم تقصیر من نبود تو شک جنگ بو م اشتباه تایپی به وجود آمده
    دانشنامه دفاعی:
    :)))
    من رفتم نون بخورم هنوزم سیر نشدم میخوام بزنم به انبار دشمن 
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان اگر از این استعداد شما خبر داشتم نفوذی با هم میرفتیم نگهبان انبار آذوغه دواعش می‌شدیم.
    مطمئنن سر یک ماه یا از گرسنگی می‌مردند یا برمیگشتند چچن و پاکستان
  • گوهریا ...
  • آها برگشتید
    امب دارچین می زنم از خیر سر زنجبیل فعلا گذشتیم
    (من گوهریا هستم این گوریا یعنی چی من را یاد بهرام گور انداختید)
    دانشنامه دفاعی:
    به خاطر اصول اولیه جنگ گوریلایی (چریکی ـ کماندویی ـ اسم اصلی‌اش گوریلایی است) از آوردن نام شما خود داری کردند.
    اصلن هم اشتباه تایپی نبوده.
    عمو جدا نکند٬ بگوید پخش زمین شدم...:):):):):)
    دانشنامه دفاعی:
    :))))
    خدا نکند.
    خخخخ بهرام گور !!!!! 
    دانشنامه دفاعی:
    :))
  • گوهریا ...
  • نه آقا
    چی نه پولش را دیدم و نه اصلا بیعت نکردم
    مطمئن باشید اگر من رو بگیرن به شیوه نصب مواد منفجره اعدامم می کنند بهتره فعلا توی گردان شما باشم جانم در امان است
    نه اقا من و تی-90 ام اس تازه از روسیه اومدیم من هم هستم
    دانشنامه دفاعی:
    باشد شما هم هستید. با این حساب پس ناراحت نمی‌شوید اگر بهار خانم داخل آن بی‌تی‌آر‌تی را بگردند.
    خدا بخیر کنه امشب تو قرمه چیزی بود همه اشتباه تایپی  :((((
    دانشنامه دفاعی:
    زنجبیل و چای سبز
    فکر کنم دواعش ریختند که سر گیجه بگیریم.
    جدا؟؟ جدا؟؟ جدا؟؟؟
    خدا بخیر کنه این نوشتم خدا خخخخ
    آقای فرمانده گفتم که اسمتان رو رمزی گفتم خخخخ
    اصلا اشتباه تایپی نبود٬ رمزی بود
    دانشنامه دفاعی:
    بله منهم شاهدم.
    تازه استعادادام بعد خوردن غذا دو چندان میشه.¯\_(ツ)_/¯ زهرا بعد خوردن غذا یه اسلحه بدید سر خردوغان تحویل بگیرید ಠ⌣ಠ
    دانشنامه دفاعی:
    ای جانم شهامت
    زهرا خانم؛ استاد فنون رزمی و نبردهای تن به تن
    درین درین
    آقای گوهریا برای شما هم  غذا کنار گذاشتم :))))
  • گوهریا ...
  • ها اسم من هم شد رمزی
    خدارو شکر
    بفرمایید اصلا بی آر تی هم بگردید مال شما
    توی تی-90 را هم بگردید مخصوصا توی محفظه اتولودر و دستگاه لودرش
    دانشنامه دفاعی:
    باشد...
    جان من علی آقا
    پول نگرفتی؟
    من با وزارت دفاع روسیه صحبت کرده بودم 100 تا توچکا بخرم... تحویل در سعده.
    حالا بنشینید دست پخت بهار خانم را بخورید.
    بعد مفصل در موردش صحبت می‌کنیم.
    واییی خدای من٬ من پخش زمین شدم یکی منو جمع کنه
    استعادادام؟؟؟ استعادادام؟؟؟ استعادادام...
    این کاملا زبان خردوغانی بود خخخخخ
    دانشنامه دفاعی:
    این ها عوارض گاز اعصاب است.
    همان اول که گفتم باید ماسک‌ها را می‌زدید.
    زهر خانم برو تو آشپزخانه بخاطر شهامتت  برات لقمه کنار گذاشتم
    دانشنامه دفاعی:
    ای جانم سلحشور لشگر ما
    چه آشپز سخاوتمندی هم هست.
    من دارم میرم جنگ درین درین ....إ واااا خردوغان کجایی خسته م کردی....گرفتمش /(>o<)\  اینا هاش زنده بیارم عمو بشقاب غذاتونو بهم میدی؟؟؟
    دانشنامه دفاعی:
    باشد؛ اول چند تا پس گردنی بهش بزن دخترم
    البته بشقام خالی شده.
    اما جیره فردا مال شما
    فقط این خردوغان یهودی زاده را بده به من.
    آخیش خردوغان رو گرفتش...

    دانشنامه دفاعی:
    یک چیز جالب برایتان بگویم
    روزی دو تا سه مرتبه یک آیدی صهیونیست از RSS وارد می‌شود و مطالب را مطالعه می‌کند. چون شهرش معلوم نیست حدس می‌زنم از نوکران جاسوس باشد.
    فکرش را بکنید الان بخواهد کدها و رمزهایی که در اینجا به کار بردیم را بشکند. مادر مرده چه می‌کشد امشب
  • گوهریا ...
  • نه آقا پوله چی
    من با این اورال واگن زاودی یه کم ساخت و پاخت کردم اینارو به شرط دادند
    من می رم با بی تی آر تی و تی-90 اس ام جنگ و توی جنگ مفصل آزمایش می کنم
    همتون جا میشید توی بی تی آر تی ولی من می رم توی تی-90 دنبال یه راننده ماهر هم هستم کسی نیست
    فکر کنم برم آقا کیهان و علی اصغر رو بردارم باسه تی-90 شما و بقیه بیاید پشتیبانی با بی تی آر تی
    آها سراغ پالیمرا رو گرفتم ولی نا مردا ندادند و پول زیادی خواستند که نداشتم 
    دانشنامه دفاعی:
    علی آقا شما از جلو چشمم دور نشو
    مرجان خانم بی‌تی‌آر‌تی را می‌راند.
    علی اصغر و کیهان و فاطمه را هم برمیدارند.
    من هم توی تی 90 هستم.
    تا سر از کارت در نیاورم تنهات نمی‌گذارم.
    مافیای روس پولشان را می‌خواهند.
    همیشه برای مواقع لزوم یه دیگ باید قایم کرد :))))
    دانشنامه دفاعی:
    اِ حاج خانم هم همیشه یک مقدار از هر چه اندوخته دارند
    چه جالب...
    ما مردها که همه چیز را تا ته‌اش درنیاوریم ول کن نیستیم.
    عمو بیا با هم بزنیم انبار دشمن زودتر از گرسنگی میمیرن!!!! کی بشقابتونو خالی کردی
    دانشنامه دفاعی:
    شما رفتید تانک را بگردید من هم گوشت‌های خوروش را دزدیم.. تند تند خوردم دهانم هم سوخت... ببین.. اینهاش
    فقط نمی‌دانم مرجان خانم کجا رفته؟
    تانکش هم اینجاست اما خودش نیست.
    く(^_・)ゝ تعجب نکنید این خردوغان یه چشمشو در اوردم وقتی شنیدم عمو همه غذاشو خورده آخه چرا عمو ....پس من چی
    دانشنامه دفاعی:
    خوشبختانه بهار خانم یک دیگ اضافه بار کرده بودند.
    مرجان خانم نیست عمو جان... فکر کنم رفته سراغ دیگ...
    بجنب تا مجبور نشدی فلافل بخوری
  • گوهریا ...
  • به به به جاسوس اسرائیلی داریم
    فک کنم الان سراغ رابط من و شرکت راول واگنزاود را هم خواهد گرفت
    خواهرها که ماشا الله اندازه یه گردان زور دارند رفتند دنبال خردوغان (از بس خوردند فکر کنم دیگ رو هم خوردند)حالا ما چی کار کنیم آقا یاور
    دانشنامه دفاعی:
    هیچی مجبوریم 60 میلیون دلار روس‌ها را جور کنیم
    بیا بردار... بعضی از این دواعش ساعت رولکس دارند.
    فکر کنم تا دو هفته باید توی بیابان غنیمنت جمع کنیم.
  • گوهریا ...
  • راستی آقا یاور
    خب تکلیف بقیه معلوم شده اقا علی اصغر و فاطمه خانوم و مرجان خانوم و . . . . خانوم و بقیه توی بی تی آر تی و من شما هم توی تی-90 پس راننده مان چی شد
    دانشنامه دفاعی:
    شما به کامپیوتر واردتری بنشین پای توپ من هم رانندگی می‌کنم.
    لاشه‌ی داعشی دیدم ترمز می‌کنیم ببینیم توی جیبش دلار و ریال دارد یا نه.
    کیهان هم که فکر کنم پناهنده شده به ابوبکر.. شاید هم با علی اصغر رفته‌اند فاطمه را پیدا کنند.
    الله اعلم.. ما باید پول روس‌ها را جور کنیم.
    بله دیگه برا سحری کنار گذاشتم.
    دانشنامه دفاعی:
    احسنت به این عاقبت اندیشی
  • گوهریا ...
  • آقا یاور غم و غصه پول رو نخورید اینا رو آزمایشی گرفتم و اصلا مجانیه
    دانشنامه دفاعی:
    آخر من چند تا توچکا پیشخرید کردم.
    روی اعتبارم دادند.
    الان توچکاها توی راه یمن هستند.
    روس‌ها هم که می‌دانید.. فقط پول را می‌شناسند.
    نترسید جای دیگ در امانه
    دانشنامه دفاعی:
    مراقب مرجان خانم باشید.
    حوالی دیگ رویت شدند به بنده اطلاع بدهید.
    اقا گوهریار از هیچیزی به اندازه خوردن لذت نمیبرم.....¯\_(ツ)_/¯    
    خبر خوش از آجیلای سال قبلم ذخیره کردم
    دانشنامه دفاعی:
    نیشم تا بناگوش باز شد
    پسته‌ها و بادم‌هاش مال من
    فندق و گردو و بادام هندیش ما بقیه
    (◎_◎;) خردوغان وقتی گفتم میخوام ببرمت پیش فرمانده یاور....  (︶︿︶)   عمو رفتی
    دانشنامه دفاعی:
    نه هستم عمو جان
    بیارش تا خود ایسیس را بیاورم جلو چشمش
    مردک نفت دزد قاتل بی عصمت را
  • گوهریا ...
  • خانوم بهار و از جای دیگ نترسید اصلا بیارید پیش خودم توی تی-90 می ذرام اصلا جاش اما ن اندر امانه  حتی موشک کورنت داعشی ها که دزدیدن هم نمی تونه کاریش بهش بده چه بره به موشک های تاوشون
    خانوم ......... والا من هم همینطورم ولی هر چی می خورم باز هم لاغرم
  • گوهریا ...
  • اوه اوه راست گفتید پول توچکاها
    بله بزن بیم دست از سر این دیگ بردارید فعلا دنبال پول باشید
    دانشنامه دفاعی:
    بله
    این مافیا و علیجانی‌های روس فقط پول را می‌شناسند.
    من بادم هندی ما دوستیم مگه نه عمو پوست پسته هاشو میدی من دیگ آرهಠ╭╮ಠ 
    دانشنامه دفاعی:
    پسته‌هایش را مغز می‌کنم با هم بخوریم.
    خصوصن پسته قزوین که مرغوب‌ترین پسته دنیاست... صد برابر پسته‌های دیگر خوشمزه‌است
    إ شما هم که میخوریدخطرناکه خودم شب کشیک میدم
    دانشنامه دفاعی:
    افسانه‌ی بهار
    شمشیر به دست بر سر دیگ
    درین دیرن

    واسید٬ واسید٬ واسید‌.. کی سایت منو دست کاری کرد اینترنتم رفت چسبید به تاریخ...
    اه اه اه اه
    :(:(:(:(:(
    دانشنامه دفاعی:
    بله!؟
    سایت شما!؟
    کسی دست نزده.. همه اینجا بودند.
    اگه عمو پوست پسته هاتو بدی من منم وقتی پسته خریدم بهتون میدم ( ͡o ͜ʖ ͡o)
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان پسته‌ها را که با هم می‌خوریم.
    حالا بعدن غنائم را جمع کردیم. پول مافیا و علیجانی‌ها را دادیم بقیه‌اش را پسته و گلوله می‌خریم.
    یک شمشیر سامورائی هم برای بهار خانم... یک اینترنت نامحدود هم برای مرجان خانم.
    اونوقت قدر منو ندونید.من دختر حاجی نوروزم تا بهار نباید بیام ولی بخاطر شما اومدم
    دانشنامه دفاعی:
    اختیار دارید
    برایتان شمشیر هاتوری‌هانزو یا کنزو می‌خریم دیگر
    دو سه میلیارد پولش است.
    أی أی  من نبودم پسته خوردید!!!!
    :(:(:(:(
    دانشنامه دفاعی:
    تازه داریم مغز می‌کنیم. هنوز یک دانه هم نخوردیم.
    أی أی  من نبودم پسته خوردید!!!!
    :(:(:(:(
  • گوهریا ...
  • آقا یاور خانوم . . .  . . . . (والا اسم مبارکشون را نمی دونم) خردوغان را گرفته بریم یکم از حسابش برداشت کنیم و پول این روسهارو بدیم
    خانوم بهار شب داعشیا با کورنت می زننتون و یه دیگ در برابر کورنت و تاو هیچ کاری نمی تونه کنه مطمئنی باشید بعد از زدن نمی تونید حتی یه تیکه دیگ رو پیدا کنید
    دانشنامه دفاعی:
    زهرا خانم.

    پس به همت زهرا خانم به یک نان و نوایی می‌رسیم. این علیجانی‌های روسیه خیلی نامردند... از مافی‌ها بدترند.
    بهار خانم، علی آقا حق دارند.. خندق بکنید و حسابی مراقب دیگ باشید.
    اول خدا بعد شما...
    (^▽^). خردوغان جدید دوتا پوست پست گذاشتم تو چشمش 
    دانشنامه دفاعی:
    عمو جان با تای دمپایی بزنش
    خاک پای بی بی دو عالم، اسم زهرا هستش
    دانشنامه دفاعی:
    زهرا خانم
    نه من به همین شمشیر های ساده راضیم.چون شما مهربونی 10 پسته اضافه تر به شما میدم
    دانشنامه دفاعی:
    دست شما درد نکند.
    من پسته هم خیلی دوست دارم. به خصوص پسته‌ی قزوین... جایتان خالی الان رفته یک بشقاب پسته آوردم... خیلی می‌چسبد.. هم شیرین‌تر است هم تردتر هم روغنی‌تر... فقط کمی ریز است.
  • گوهریا ...
  • شما هم چنان پسته بخورید و ببخشید زهرا خانوم اسم شما را نمی دانستم و فقط . . . . می دیدم و بهار خانوم مراقب دیگ باشید و مرجان خانوم و خلاصه همه مشغول باشید من باسم کاری پیش امده برم کمتر ده دقیقه برمیگردم
    دانشنامه دفاعی:
    به سلامت
    فقط این کیفت را بگذار و برو برادر... من حواسم بهش هست.
    دیگ دست بهار، یکی خردوغانو بگیره خودم سپر دیگ بشم
    دانشنامه دفاعی:
    اگر صفحه سنگین شده برید پست بعدی.. اینطوری طول می‌کشد صفحه باز شود خسته می‌شوید.
    عمو پول بده یه دیگ دیجیتال بخرم از شر این زود پز خلاص شیم 
    بخدا از یه موشک بالستیک پوپول روسیه خطرناکتره هرقت بهار جان غذا بار میذارن 
    من مجبورم برم بیرون
    دانشنامه دفاعی:
    والا من هم اینقدر که از این زودپز می‌ترم از توپول و بولاوا نمی‌ترسم.
    واقعنی خیلی چیز وحشتناکی است. خصوصن وقتی غرش و فس فس می‌کند.. نوشیدنی سرد بر پیشانی‌ام می‌نشیند.
    خراب میشه اینجوری .نترسید اینقدر باهوش نیستن جاشو پیدا کنن.من از شما میترسم پیداش میکنید
    دانشنامه دفاعی:
    منکه فعلن سرم با پسته گرم است
    عمووووووو داری پسته میخورید منم میخوام یه دونه بهم بدید (︶︿︶)  منم  برم یه چیری بیارم بخورم اگه هیچی نبود مجبورم شربت لیمو بخورم (︶︿︶)
    دانشنامه دفاعی:
    گذاشتمش کنار
    شربت لیمو را بیار با هم بخوریم
    والا خیلی سنگین شده٬ مهاجرت کنید بریم یه جای دیگه
    من دارم دیگ رو  جا به جا میکنم بریم صفحه بعدی
    من دارم دیگ رو  جا به جا میکنم بریم صفحه بعدی
    دانشنامه دفاعی:
    بیاید صفحه بعد
    کجا؟؟
    دانشنامه دفاعی:
    داخل بحث آزاد
    اولین مطلب
    غربزدگی
    إ عمو شربت ابلیمو کجا بود چشتون روز بد نبینه رفتم سریخچال شربت درست کنم گفتم کتری رو بزارم رو بخاری ....کتری دست رفتم در یخچال کتری رو گذاشتم تو یخچال ....:) :) :) :) 
    دانشنامه دفاعی:
    عموجان بیا بحث آزاد
    غربزدگی
    تمام خوردنی ها و وسایل رو هم همراهتون بیارید‌...
    دانشنامه دفاعی:
    حتمن
    فقط بهار خانم دیگش سنگین است.
    باید ببینم اگر نمی‌تواند کمکش کنیم.
  • کدخدا (م.م.ز)
  • سلام
    خیلی جالبه
    دانشنامه دفاعی:
    علیکم السلام
    ان شاءالله در نیروی زمینی سپاه شاهد رونمایی‌ موردی مشابه باشیم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی