داشتم صفحات خبری را زیر و رو میکردم که به این تصویر برخوردم. چیزی نمینویسم زیرا نوشتن هر واژه دیگر از اجر کار قهرمانانی که خدمهی این تانک محسوب میشوند میکاهد.
-
۹
- ۱۷۲۷ بار مطالعه شده است
دانشنامه دفاعی:
جنازه شده امام هنوز دارد میجنگند
دانشنامه دفاعی:
:))
آفتابه زرد را چطور دیدید عمو جان؟
اسمش تی 55 است
آن چیز که فرمودید هم اسمش جَمر است.
دانشنامه دفاعی:
آنقدر بهش گلوله خورده
طفل معصوم
دانشنامه دفاعی:
جمر برای منحرف کردن موشکهای حرارتی استفاده میشود.
خیلی قدیمی است.
شماره 55 اش هم مربوط به دورهی طراحی آن یعنی 1955 ترسایی است.
طفلی کلی گلوله بهش خورده اما هنوز دارد کار میکند.
آخی
دانشنامه دفاعی:
[گریه و زاری و ضجه مویه]
دانشنامه دفاعی:
ان شاءالله
خدا به توپ و شاسیاش قوت بدهد و شنی و خورشیدیاش برای رزمندهاش بچرخد
دانشنامه دفاعی:
کدام ها عمو جان؟
دانشنامه دفاعی:
توپ همه لوله است
شنی همان وسیلهای است که چرخها داخلش میچرخند و تانک رویش حرکت میکند.
خورشیدی آن دو تا چرخی هستند که با سطح تماس ندارند و در عقب و جلوی تانک هستند.
شاسی همانی است که برجک رویش سوار شده و برجک همانی است که توپ و جمر به آن وصل است.
دانشنامه دفاعی:
خیلی تانک دوست دارم
خصوصن تانکهای جنگ سرد را
دانشنامه دفاعی:
علیکم السلام
جمر از زمان تی 62 آمد البته نه اینطور پیشرفته
بعد نمونههای مختلف را چینیها ساختند که فکر میکنم یکی از آنها همین باشد.
هر چند از اینجا چیز زیادی معلوم است. اگر اشتباه نکنم روی سفیرهای خودمان هم دیده بودم. البته یک تصویر مبهم ذهنی دارم که نمیتوانم به آن اتکاء کنم.
پوکههای 23 مم را روی زمین دیدی علی آقا؟
جهنمی بوده آنجا...
یک جهنم واقعی بوده
دانشنامه دفاعی:
توی سوریه اتفاقات خیلی عجیبی افتاد
یک کلیپی دیدم که موشک هات را با گلوله تی 72 زدند
از فرط هیجان چشمانم داشت میافتاد روی فرش
هر چه گشتم آن کلیپ را دیگر پیدا نکردم.
توی فروم ارتش خائن آزاد بود.
دانشنامه دفاعی:
آقا شما اینطوری ببین اگر روبری تانک ایستاده باشی سمت چپ لوله زیر پروژکتور
گرد است و کوچکتر
دقت کن میبینی
مرجان خانم همان اول متوجه شد و پرسید آن چیست.
البته سایه افتاده اما الان که نشانی دادم راحت میتوانی پیدا کنی.
دانشنامه دفاعی:
اصلن اعجوبهای بود این تانک
اعجوبه
بعد جالب بود یک کلیپ دیگر هم بود که آرپیجی 29 شلیک شده را یک تی 72 دیگر سوری با گلوله زده بود.
اصلن یک چیزی بود که نگو
دانشنامه دفاعی:
پوکه مال آن تانک نیست عمو جان
مال توپ چند منظوره (ضد هواییسابق) 23 میلیمتری است.
کالیبر گلوله این تانک تقریبن 5 برابر است
دانشنامه دفاعی:
نه عمو اسم یک موشک ضد زره است
با آن تانک و زره پوش شکار میکنند.
دانشنامه دفاعی:
علیکم السلام
توی این جنگ سوریه اتفاقات عجیب و غریب زیاد افتاد
یک مورد برجک چند گلوله خورده بود و باید برای تعویض میرفت اما اهمال کاری شد.
با یک گلوله 23 میلیمتری خرجها آتش گرفتند و کل خدمه جزغاله شدند.
یعنی هرچی اتفاق که توی تاریخ زرهی دنیا پیش نیامده بود توی این سوریه با شیلکا و تی 55 و 72 پیش آمد
دانشنامه دفاعی:
http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=83892
دانشنامه دفاعی:
تاریخ جنگ سوریه را باید دو سه سال دیگر خواند
پر از این اتفاقات خواهد بود
دانشنامه دفاعی:
سلام دخترم
بفرمایید
دانشنامه دفاعی:
چیز خاصی نگفت
دانشنامه دفاعی:
خدا را صد هزار مرتبه شکر
داشتم به چشمان خودم شک میکردم.
فکر کردم این چای زنجیبلی فشارم را خیلی بالا برده توهم زدم!
دانشنامه دفاعی:
به سلامت عمو جان
نمیدانم بهار خانم کجا رفت بیخبر!؟
دانشنامه دفاعی:
پناه بر خدا
یعنی گرد نخود به خورد مردم میدهند!؟
یاد دو برره افتادم
دانشنامه دفاعی:
شما که آموزگارید.
این چه فرمایشی است
[کل عطاریهای غیاث آباد و نوروزیان و هادیآباد]
دانشنامه دفاعی:
:))
امان از خلق متقلب
به علی آقای ما گرد نخود دادند بی معرفتها
دانشنامه دفاعی:
اختیار دارید بزرگوار
بزرگ، هر جا که باشد بزرگ است.
شما هم چه با میز چه ته کلاس و چه سر کلاس بزرگید.
[کل عطاریهای استان]
دانشنامه دفاعی:
خدا بزند کمرشان
حالا من از عطاری میگیرم. تکهها را با چاقو ارهای نیم برش میزنم. ریزترها را آسیاب میکنم.
تکهها را میاندازم توی قوری، با دارچین و هل ... آی میچسبد.. آی میچسبد
دانشنامه دفاعی:
:))
مرجان خانم کجا رفت؟
بیخبر غیبش زد؟
دانشنامه دفاعی:
به نظر من اگر مثل سابق خودتان بگیرید و آسیاب کنید بهتر است.
البته پنج تا شش برگ زبان گنجشک هم به قوری اضافه کنید.
یعنی چای سبز، چوب دارچین (آسیاب نشده.. با دست خورد کنید) چند تکه کوچک زنجبیل، چند برگ زبان گنجشک، سه تا پنج دانه اناب، چند دانه هل خورد شده.
یعنی چیزی که الان من دارم مینوشم.
خیلی با حال است. البته با چای معمولی هم میتوانید درست کنید. اما خواص چای سبز بیشتر است. طعماش هم زهر مار میماند.
دانشنامه دفاعی:
نه، حتمن کاری برایشان پیش آمده
دانشنامه دفاعی:
چای سبز واقعن بد مزه است. حق دارید.
توی همان چای سیاه چند تا عناب بیاندازید با همانهایی که گفتم.
مثل راکت ماهوارهبر میشوید.
فرا صوت فرا صوت
دانشنامه دفاعی:
دیرین دیرین
:)))
نه والا خیلی خوب است
دانشنامه دفاعی:
شما یک دفعه درست کنید.
آنقدر خوب است که هر هفته دستکم یکبار درست میکنید.
خیلی آدم را سر حال میآورد.
دانشنامه دفاعی:
لابد چایاش مرغوبتر است
دانشنامه دفاعی:
کجا علی آقا
من تازه اومدم
دانشنامه دفاعی:
گرد نخود خوردی عمو جان؟
دانشنامه دفاعی:
نه، علی آقا دلخور نمیشوند.
مطمئن باشید.
ایشان هم مزاح کردند.
دانشنامه دفاعی:
چشم عمو جان
دانشنامه دفاعی:
یک سوالی قلبم را به درد آورده است.
چرا بعضی آدمها اینطوری هستند؟
چرا خودشان دروغ میگویند و دیگران را مجبور میکنند دروغهایشان را تایید یا در برابر آن سکوت کنند؟
چرا!؟
الان در برابر دروغهای یک شخص سکوت کردم.
از خودم بدم میآید.
آخر چرا این آدمها اینطوری هستند!؟
چرا!؟
شب تولد پیغمبر موجب گناه شدند
لعنت به این وضع
بد جوری ناراحتم
خیلی خیلی خیلی عصبانی و ناراحتم.
دانشنامه دفاعی:
میدانم عمو جان
البته من گرد نخود خیلی دوست دارم.
مادرم داخل کوفته میزند یک چیزی میشود حسابی... به طرف پنجره پرت کنی شیشه را میشکند.
دانشنامه دفاعی:
ان شاءالله
من نمیدانم توی این فامیل ما شهید رجایی بوده؛ شهید میوه چین بوده
چند تا شهید و جانباز هم داشتیم. از خلبان گرفته تا توپخانه...
بدجوری این شب عیدی دلم شکست.
این دو سه تا پسر خاله را من نداشتم به کجای دنیا برمیخورد؟ هان؟ چی میشد؟
دانشنامه دفاعی:
یک مادری دارم.
خیلی با جنبه...
خدا خانوادهتان را برایتان نگه دارد
کدبانو...
اذان که میگویند سجادهاش پهن است.
دستپختش... یک هیات را شام میدهد.
جانم.. نوکرشم به مولا
توی شوخی هم کم نمیآورد.
دانشنامه دفاعی:
خدا کند.
آن دو تا جوان محلهمان را یاد گرفتند. خدا کند گذری که رد میشوند یکدیگر را ببینیم یا این کامنتها را بخوانند. یا شماره تلفنم را بگیرند و زنگ بزنند.
ای خدا؛ عجب کاری کردم.
کاش همانجا شرمندهاش میکردم.
آخر این شیطان از کجا پیدایش شد!؟
دانشنامه دفاعی:
ای خدا این جوان امشب این کامنتها را بخواند.
دیگر هیچوقت در برابر دروغ کسی به نشان تایید سکوت نمیکنم.
قول قول، قول مردانه
خدایا، فقط بیاید این کامنتها را بخواند...
آخر من چرا ساکت شدم؟
با اینکه یک سری کد دادم؛ اما نمیتوانم خودم را قانع کنم.
اگر منظورم را از اینکه وبلاگ این است نفهمیده باشد چی!؟
اگر شک نکرده باشد چی!؟
دانشنامه دفاعی:
آخر؛ از این ناراحتم کنارم دو جوان مؤمن بودند اما من به خاطر سن و سال یک آدم بد، بیمار و ... استغفرالله، سکوت کردم و گذاشتم...
پدرم الان راهنماییخوبی کردند.
استخاره هم کردم خوب آمد. اگر آن جوان و دوستش تماس بگیرند. هر کاری که از دستم بربیاید برایشان انجام میدهم. هر کس که لازم باشد را میبینم تا کارشان اگر راه بیفتد به اذن الله
دانشنامه دفاعی:
کدامها را؟
دانشنامه دفاعی:
من هم همین را عرض کردم.
کدامها را؟
یعنی منظورتان کدامشان است
دانشنامه دفاعی:
:)))
به خاطر دستپخت
دانشنامه دفاعی:
ای بابا
خب چرا؟
چرا؛
منظورم این بود که خب چرا؟
چرا اینطوری میشود؟
دانشنامه دفاعی:
چرا خواندم.
منظورم این است که چرا بیشتر تلاش نمیکنید
دانشنامه دفاعی:
ان شاءالله که بدانید
دانشنامه دفاعی:
علیکم السلام عمو جان
عیدتان مبارک
کدام کامت را منظورتان است؟