تنخ یهود، کتابهای
پیامبران بنی اسرائیل را شامل می شود که شاید معروفترینشان بین مردم ما
زبور حضرت داود(ع) باشد. یهودیان و مسیحیان این کتابها را که کتابهای
انبیاء بنی اسرائیل از حضرت یوشع(ع) تا حضرت ملاکی(ع) را شامل می شود، بخشی
از کتاب مقدس خود می دانند و معتقدند که این کتابها از تحریف مصون مانده
است. این کتاب هم شامل وحی الهی و هم شامل سخنان انبیاء بنی اسرائیل است.
تنخ یهود اشاراتی به ظهور پیامبری از بین اعراب دارد.
در کتاب حضرت اشعیا(ع) در باب 42، در آیات اول تا هفدهم می فرمایند:
הֵן עַבְדִּי
אֶתְמָךְ-בּוֹ, בְּחִירִי רָצְתָה נַפְשִׁי; נָתַתִּי רוּחִי עָלָיו,
מִשְׁפָּט לַגּוֹיִם יוֹצִיא לֹא יִצְעַק, וְלֹא יִשָּׂא; וְלֹא-יַשְׁמִיעַ
בַּחוּץ, קוֹלוֹ קָנֶה רָצוּץ לֹא יִשְׁבּוֹר, וּפִשְׁתָּה כֵהָה לֹא
יְכַבֶּנָּה; לֶאֱמֶת, יוֹצִיא מִשְׁפָּט לֹא יִכְהֶה וְלֹא יָרוּץ,
עַד-יָשִׂים בָּאָרֶץ מִשְׁפָּט; וּלְתוֹרָתוֹ, אִיִּים יְיַחֵלוּ.
כֹּה-אָמַר הָאֵל יְהוָה, בּוֹרֵא הַשָּׁמַיִם וְנוֹטֵיהֶם, רֹקַע הָאָרֶץ,
וְצֶאֱצָאֶיהָ; נֹתֵן נְשָׁמָה לָעָם עָלֶיהָ, וְרוּחַ לַהֹלְכִים בָּהּ
אֲנִי יְהוָה קְרָאתִיךָ בְצֶדֶק, וְאַחְזֵק בְּיָדֶךָ; וְאֶצָּרְךָ,
וְאֶתֶּנְךָ לִבְרִית עָם--לְאוֹר גּוֹיִם לִפְקֹחַ, עֵינַיִם עִוְרוֹת;
לְהוֹצִיא מִמַּסְגֵּר אַסִּיר, מִבֵּית כֶּלֶא יֹשְׁבֵי חֹשֶׁךְ אֲנִי
יְהוָה, הוּא שְׁמִי; וּכְבוֹדִי לְאַחֵר לֹא-אֶתֵּן, וּתְהִלָּתִי
לַפְּסִילִים הָרִאשֹׁנוֹת, הִנֵּה-בָאוּ; וַחֲדָשׁוֹת אֲנִי מַגִּיד,
בְּטֶרֶם תִּצְמַחְנָה אַשְׁמִיעַ אֶתְכֶם. שִׁירוּ לַיהוָה שִׁיר חָדָשׁ,
תְּהִלָּתוֹ מִקְצֵה הָאָרֶץ; יוֹרְדֵי הַיָּם וּמְלֹאוֹ, אִיִּים
וְיֹשְׁבֵיהֶם יִשְׂאוּ מִדְבָּר וְעָרָיו, חֲצֵרִים תֵּשֵׁב קֵדָר;
יָרֹנּוּ יֹשְׁבֵי סֶלַע, מֵרֹאשׁ הָרִים יִצְוָחוּ יָשִׂימוּ לַיהוָה,
כָּבוֹד; וּתְהִלָּתוֹ, בָּאִיִּים יַגִּידוּ יְהוָה כַּגִּבּוֹר יֵצֵא,
כְּאִישׁ מִלְחָמוֹת יָעִיר קִנְאָה; יָרִיעַ,
אַף-יַצְרִיחַ--עַל-אֹיְבָיו, יִתְגַּבָּר. הֶחֱשֵׁיתִי,
מֵעוֹלָם--אַחֲרִישׁ, אֶתְאַפָּק; כַּיּוֹלֵדָה אֶפְעֶה, אֶשֹּׁם
וְאֶשְׁאַף יָחַד אַחֲרִיב הָרִים וּגְבָעוֹת, וְכָל-עֶשְׂבָּם אוֹבִישׁ;
וְשַׂמְתִּי נְהָרוֹת לָאִיִּים, וַאֲגַמִּים אוֹבִישׁ וְהוֹלַכְתִּי
עִוְרִים, בְּדֶרֶךְ לֹא יָדָעוּ--בִּנְתִיבוֹת לֹא-יָדְעוּ, אַדְרִיכֵם;
אָשִׂים מַחְשָׁךְ לִפְנֵיהֶם לָאוֹר, וּמַעֲקַשִּׁים
לְמִישׁוֹר-- אֵלֶּה הַדְּבָרִים, עֲשִׂיתִם וְלֹא עֲזַבְתִּים נָסֹגוּ
אָחוֹר יֵבֹשׁוּ בֹשֶׁת, הַבֹּטְחִים בַּפָּסֶל; הָאֹמְרִים לְמַסֵּכָה,
אַתֶּם אֱלֹהֵינוּ.
ترجمه:
اینک بنده من که او را دستگیری نمودم و برگزیده من که جانم از او خشنود
است، من روح خود را بر او می نهم تا انصاف را برای امّت ها صادر سازد.او
فریاد نخواهد زد و آوازخود را بلند نخواهد نمود و آن را در کوچه ها نخواهد
شنوانید.نه خرد شده را نخواهد شکست و قبیلة ضعیف را خاموش نخواهد ساخت تا
عدالت را به راستی صادر گرداند.او ضعیف نخواهد گردید و منکسر نخواهد شد تا
انصاف را بر زمین قرار دهد و جزیره ها منتظر شریعت او باشند. خدا یهوه که
آسمانها را آفرید و آنها را پهن کرد و زمین و نتایج آن را گسترانید و نفس
را به قومی که در آن باشند و روح را بر آنانی که در آن سالکند می دهد، چنین
می گوید: من که یهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته، تو
را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امّت خواهم گردانید. تا چشمان
کوران را بگشایی و اسیران را از زندان و نشینندگان در ظلمت را از محبس
بیرون آوری. من یهوه هستم و اسم من همین است و جلال خود را به کسی دیگر و
ستایش خویش را به بتهای تراشیده نخواهم داد. اینک وقایع نخستین واقع شد و
من از چیزهای نو اعلام می کنم و قبل از آنکه بوجود آید شما را از آنها خبر
می دهم. « ای شما که به دریا فرود می روید، وای آنچه در آن است! ای جزیره
ها و ساکنان آنها سرود تو را به خداوند و ستایش وی را از اقصای زمین
بسرایید! صحرا و شهرهایش و قریه های که اهل قیدار در آنها ساکن باشند آواز
خود را بلند نمایند و ساکنان سالع ترّنم نموده، از قلة کوهها نعره زنند!
برای خداوند جلال را توصیف نمایند و تسبیح او را در جزیره ها بخوانند!
خداوند مثل جبار بیرون می آید و مانند مرد جنگی غیرت خویش را برمی
انگیزاند. فریاد کرده، نعره خواهد زد و بر دشمنان خویش غلبه خواهد نمود. از
زمان قدیم خاموش و ساکت مانده، خودداری نمودم. الآن مثل زنی که می زاید،
نعره خواهم زد و دم زده، آه خواهم کشید. کوهها و تلّها را خراب کرده، تمامی
گیاه آنها را خشک خواهم ساخت و نهرها را جزایر خواهم گردانید و برکه ها را
خشک خواهم ساخت.و کوران را به راهی که ندانسته اند رهبری نموده، ایشان را
به طریق های که عارف نیستند هدایت خواهم نمود. و ظلمت را پیش ایشان به نور
کجی را به راستی مبدل خواهم ساخت. این کارها را بجا آورده، ایشان را رها
نخواهم نمود. آنانی که بر بتهای تراشیده اعتماد دارند و به اصنام ریخته شده
می گویند که خدایان ما شمایید، به عقب برگردانیده، بسیار خجل خواهند شد.
در آیات فوق، به فردی اشاره می شود که برگزیده است و می
دانیم که مصطفی(=برگزیده) یکی از القاب حضرت محمّد(ص) است. به فریاد نزدن
او و عادل بودن او اشاره می کند که که خصلتهای حضرت محمّد(ص) است. می گوید
او ضعیف نخواهد شد تا انصاف را در زمین برقرار کند، و می دانیم حضرت
محمّد(ص) بارها به امداد الهی از شکست و کشته شدن به دست دشمن نجات یافت.
می گوید جزیره ها منتظر شریعت او هستند، حضرت محمّد(ص) نیز صاحب شریعت
بودند، در حالی که اکثر انبیاء صاحب شریعت نبودند و تنها به تبلیغ شریعت
پیامبر صاحب شریعت می پرداختند. گفته شده است که او می آید تا کوران را شفا
دهد، زندانیان را آزاد کند و نشینندگان در ظلمت را از محبس بیرون آورد، و
این کوران، زندانیان و نشینندگان در ظلمت، همان قوم عرب بودند که چشمشان به
روی حقیقت بسته بود و زندانی جهل خود بودند و در ظلمات جاهلیت نشسته
بودند. گفته شده است که قریه های که اهل قیدار در آنها ساکن باشند آواز خود
را بلند نمایند، نظر به اینکه قیدار جدّ حضرت
محمّد(ص) از نوادگان حضرت اسماعیل(ع)، به انقلابی بزرگ از سوی اعراب و یکی
از نوادگان قیدار و حضرت اسماعیل(ع) اشاره دارد که همان حضرت محمّد(ص) است
که شرک را در هم شکست و دینش در جهان گسترش یافت و با تمام تلاشهای دشمنان و
استعمارگران امروزه 5/1 میلیارد پیرو در جهان دارد و از نظر جمعیت دومین
دین جهان است و پیروان این دین به مدت 1000 سال از تاریخ 1400ساله خود را
در شرایطی طی کردند که کشورهایشان برترین کشورهای جهان،
چه به جهت قدرت نظامی و چه به جهت علم و دانش بود و تا زمانی که خود آنها
به خواب نرفتند و اسیر استعمار نشدند این برتری از بین نرفت. از غلبه خدا
بر دشمنان سخن رفته است که این امر به جهادهای حضرت محمّد(ص) که منجر به در
هم شکستن کفر و شرک شد، اشاره دارد. از تبدیل ظلمت و کجی به نور و راستی
سخن گفته شده است، که این امر نیز با ظهور حضرت محمّد(ص) و نجات مردمان از
جاهلیت که ظلمت و کجی بود و هدایتشان به نور و راستی همخوانی دارد. در آخر
از خجلت زده کردن و عقب راندن پرستندگان بتها سخن گفته شده است که آیه
آشکارا نشان می دهد که آن مرد باید بین مردمی که بت پرست هستند مبعوث شود،
پس این آیات پیامبران بنی اسرائیل که پس از آمدن حضرت اشعیا(ع) بین مردمانی
بت پرست برانگیخته خواهد شد.
اهل
کتاب در تلاش خود برای نپذیرفتن این بشارت به غیرصریح بودن این آیات اشاره
دارند، در پاسخ باید بگوییم اشارات این آیات به حضرت محمّد(ص) بسیار نزدیک
است و خب البته معمولا بشارتهای انبیاء پیشین زیاد صریح و واضح نیستند و
بشارتها و پیشگویی ایشان در مورد سایر حوادث نیز چنین است و معمولا تنها پس
از رخ دادن آنچه در پیشگویی بدان اشاره شده است، معلوم می شود که منظور
پیامبر چه بوده است. آیا باید انتظار داشت پیشگویی این پیامبر در مورد حضرت
محمّد(ص)، با سایر پیشگویی های وی فرق داشته باشد ناگهان نام و نشان و
آدرس و قبیله و نام پدر و مادر او را نیز مشخص کند؟ خب روش پیشگویی
پیامبران بنی اسرائیل چنین نیست و اهل کتاب باید علت را از خودشان بپرسند!
ایراد
دیگری که می گیرند این است که پیامبر اسلام فقط با بت پرستی در عربستان به
مبارزه پرداخته است و نه با بت پرستی در جهان، در پاسخ می گوییم که گذشته
از اینکه حضرت محمّد(ص) نامه هایی برای هدایت اقوام دیگر به سوی سران و
شاهانشان گسیل کردند و مبلغینی را به شهرهایشان فرستادند و با این کار
جهانی بودن دینشان را نشان دادند، نهضتی را بنا نهادند که پس از مرگ ایشان
با شرک در خارج از عربستان نیز مبارزه کرد و لذا مبارزه آن حضرت با بت
پرستی محدود به عربستان نبوده است.
آخرین بخش از تلاش این
افراد این است که این بشارت را به حضرت مسیح(ع) نسبت دهند، لازمه این ادعا
این خواهد بود که حضرت مسیح(ع) از نسل حضرت اسحاق(ع) نباشد، بلکه از نسل
حضرت اسماعیل(ع) باشد، زیرا این آیات به برخواستن انقلاب از بنی قیدار
اشاره دارند و قیدار از نسل اسماعیل(ع) است، در حالی که اهل کتاب متفق
هستند که حضرت مسیح(ع) از نسل اسحاق(ع). ایراد دیگری که بر این باور همان
ایراد پیشین خودشان است که به ناحق به ما نسبت دادند و آن این است که موعود
حضرت اشعیا(ع)، صاحب نهضتی جهانی است، حال آنکه مسیحای موعود تنها منجی
یهودیان است. حتی مسیحیان هم در نقل قولهای خود از حضرت عیسی مسیح(ع) نشان
می دهند که او تنها برای بنی اسرائیل آمده بوده است(انجیل متی، باب 15، آیه
24) پس چگونه وقتی مسیحای موعود تنها برای نجات بنی اسرائیل آمده است،
دارای نهضتی جهانی است؟ خود مسیحیان نیز قبول دارند که حتی تا پس از به
آسمان رفتن حضرت عیسی مسیح(ع) تبلیغات حواریون و مسیحیان به یهودیان محدود
بود و غیریهودیان را دعوت نمی کردند تا اینکه فردی به نام "پولس" وارد
ماجرا می شود و ادعا می کند که از سوی حضرت مسیح(ع) مبعوث شده است و آن
حضرت با او سخن گفته است و به تبلیغ در بین غیر مسیحیان می پردازد. البته
باید توجه داشت که نبوت پولس امری غیرمسلم و به احتمال زیاد امری باطل است و
منتقدین مسلمان معتقدند که او گمراه کننده مسیحیان بوده است و طبق نظر
منتقدین، او اولین کسی است که باور به خدا بودن حضرت مسیح(ع) را در نشر
داد(البته مردم ما خیال می کنند مسیحیان، حضرت مسیح را فقط
فرزند خدا می دانند ولی حقیقت این است که اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان او
را خدا می دانند و فرزند خدا بودن را تنها مختص ایشان نمی دانند بلکه
معتقدند که همگی فرزند خدا هستند و خدا را پدر می خوانند!!)
و شریعت حضرت موسی(ع) را منسوخ اعلام کرد ولی اگر قرار بود که شریعت حضرت
موسی(ع) نسخ شود، باید خود حضرت مسیح(ع) آن را نسخ می کردند. پس دعوت جهانی
آیین مسیحیت مربوط به بعد از عروج حضرت مسیح(ع) و آمدن پیامبری دروغین است
که ادعا کرد دعوت باید جهانی شود، حال آنکه اگر قرار بود دعوت جهانی باشد
که باید خود حضرت مسیح این
کار را می کردند ولی ایشان در تمام مدت حضورشان دعوتشان را محدود به
یهودیان کرده بودند و خود مسیحیان نیز به این امر معترفند. همچنین مسیحیان
که خود قبول دارند که حضرت عیسی مسیح(ع) توسط دشمن دستگیر، شکنجه و اعدام
شد، چگونه پیشگویی حضرت اشعیا(ع) را که به آمدن فردی که ضعیف نخواهد شد و
بر دشمن غلبه خواهد یافت، را در مورد ایشان بدانند، آیا کسی که ضعیف نخواهد
شد توسط دشمن شکنجه و اعدام می شود؟ حتی در باور اسلامی نیز حضرت مسیح(ع)
دارای قدرت نظامی نبود و اگر به امداد الهی ایشان نجات نیافته بود، توسط
دشمن اعدام می شد، پس او دارای قدرت نبوده است. با توجه به این دلایل،
موعود حضرت اشعیا(ع) نمی تواند حضرت مسیح(ع) باشد.