وبگاه تحلیلی «کنسرسیوم نیوز» در یادداشتی به قلم «نات پری» نوشت: وضعیت بحرانی و پرآشوب امروز در جهان یکی از پیامدهای اولیه طرحی است که بیش از یک دهه پیش کاخ سفید تحت عنوان ادعایی «ترویج دموکراسی و آزادی» ارائه نمود.
ادعای دیرینه واشنگتن درباره مسئولیت ترویج دموکراسی و حقوق بشر در سراسر دنیا از زمان آمریکاییهای آنگلوساکسون برقرار بوده اما شاید بتوان جورج بوش را بارزترین نمونهای خواند که مبارزه با ظلم و ستم را ماموریت الهی خود دانسته و «دستورالعمل آزادی» را برای دولت خود تعیین نمود.
کاخ سفید حتی در واپسین روزهای ریاست جمهوری بوش گزارهبرگی صادر کرد تا طبق آن میراث (به اصطلاح) آزادی وی حفظ شود، میراثی که به لطف حمله و اشغال آمریکا هماکنون در عراق شاهد آن هستیم. در بخشی از این گزارهبرگ آمده: رییسجمهور بوش به تعهد خود برای تقویت دموکراسی و ترویج صلح در سراسر دنیا عمل کرده و با گسترش آزادی، جایگزین بزرگی را برای ایدئولوژی منفور تروریسم قرار داده است. گسترش آزادی و دموکراسی افراطیگری را شکست داده و از مردم آمریکا محافظت میکند.
گرچه هرگز بیان نشد که چگونه استفاده از نیروی نظامی آمریکا منجر به گسترش آزادی میگردد، دستورالعمل آزادی به شدت از سوی نومحافظهکاران، اسلحهسازان و دیگر افرادی که منافعی در تقویت قدرت آمریکا و تعمیق حضور این کشور در نقاط ژئوپلتیکال داشتند، مورد استقبال قرار گرفت.
وضعیت کنونی جهان، ناامنی و بیثباتی عمیق در چندین جبهه _بحران پناهندگان، افراطگرایی خشونتآمیز، نوسانات اقتصادی و تغییرات آب و هوایی که تهدیدی برای پایههای تمدن در آسیا، آفریقا و اروپا به شمار میآید_ به وضوح نشان میدهد که تا چه حد این سیاست غلط بوده است.
دخالت نظامی آمریکا در خاورمیانه بجای توسعه آزادی و دموکراسی بعنوان جایگزینهایی غیرقابل انکار برای تنفر و افراطیگری، نقشی کلیدی در فراهم نمودن شرایط برای ظهور گروههای شروری نظیر داعش ایفا نموده است. جنگهای اخیر منطقه که به منظور «گسترش آزادی» در حال ایجاد فاجعه انسانی و بحران پناهندگی است طی چند دهه پیش سابقه نداشته است.
ارزیابی اطلاعاتی
حدود یک دهه پیش، یک برآورد اطلاعات ملی آمریکا _متشکل از اجماع 16 نهاد جاسوسی در درون دولت_ هشداری جدی درباره تشکیل نسل نوینی از «رادیکالیسم اسلامی» پس از اشغال عراق توسط آمریکا مطرح نمود. به گفته یکی از مقامات اطلاعاتی آمریکا، نظر جمعی این بود که جنگ عراق بطور کلی مشکل تروریسم را وخیمتر کرده است.
طبق این ارزیابی نارضایتیهای تثبیت شده مانند فساد، بیعدالتی و هراس از سلطه غرب منجر به بروز احساس خشم، حقارت، ناتوانی و نفرتی فراگیر از آمریکا در میان اکثر مسلمانان شده؛ همانگونه که هماکنون جهادگران (داعش) اکنون دارای چنین احساساتی هستند.
گزینه بعدی آمریکا پس از شکست در عراق لیبی بود که واشنگتن ابتدا حکومت قذافی را سرنگون کرده و سپس با استفاده از شبهنظامیان مسلح و نیروی هوایی ناتو انبار تسلیحات این کشور را برای شورشیان در سوریه تخلیه نموده و جنگ داخلی را شعلهورتر کرد. بیثباتی در سوریه نیز که تامینکننده منافع ایالات متحده بود با تسلیح افراطگرایان در این کشور محقق گردید. آموزش نظامی سیا به شورشیان به اصطلاح «میانهرو» برای جنگ علیه دولت اسد بخش دیگری از رویکرد واشنگتن در قبال ایجاد ناامنی در سوریه به شمار میآید.
عامل بیثباتی کیست؟
یکی از تاکتیکهای کلاسیک واشنگتن این است که هنگامی که مقصر بیثبات کردن کشوری شناخته میشود فورا انگشت اتهام را بسوی عامل دیگری نشانه می رود تا توجهات را منحرف نماید. واقعیت این است که طرح بیثبات کردن سوریه نه از سال 2011 بلکه از 2001 که پنتاگون نقشه اشغال دولت در 7 کشور خاورمیانه را ارائه نمود، آغاز شده بود.
به گفته ژنرال وسلی کلارک، فرمانده سابق ناتو، وی بلافاصله پس از 11 سپتامبر نامه محرمانهای را از پنتاگون دریافت کرد که در آن جزئیات برنامه سرنگونی دولت در عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران آورده شده بود. از میان این هفت کشور تنها جنگ در ایران به لطف دیپلماسی درنگرفت.
واقعیت این است که بخش اعظمی از آشوب چهار سالهای که سوریه را در خود میسوزاند، توسط واشنگتن ایجاد شده و تنها هدف آن نیز اجرای پروژه «براندازی حکومت» از طریق شورشهای مسلحانه است. این وضعیت همان «دستورالعمل آزادی» بوش در عرصه عمل است؛ که در آن چهار میلیون سوری ناچار به فرار از زادگاه خود شدهاند. خطرات تداوم این سیاست قابل لمس می باشد همانگونه که شاهد بحران پناهندگان در اروپا هستیم که از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون سابقه نداشته ، با این حال هنوز پیامدهای بدتری نیز در راه است.
جهان در آشوب
علیرغم فرار میلیونها سوری از کشور خود، هنوز بیش از 17 میلیون شهروند در این کشور زندگی کرده و از سوی داعش تهدید میشوند. تداوم خشونتهای داعش احتمال فرار آنها به اروپا را نیز افزایش میدهد.
در سویی دیگر یمن _بعنوان فقیرترین کشور خاورمیانه_ قرار دارد که باتوجه به جنگ (سعودی) مورد حمایت آمریکا در آن میتواند موج تازهای از پناهجویان را از مدیترانه راهی اروپا کند. طبق گزارش عفو بینالملل، نیمی از یمنیها که پیش از جنگ نیاز به کمکهای بشردوستانه داشتند هماکنون به 80 درصد افزایش یافته و وخامت زندگی در این کشور را تشدید کرده است.
به گزارش گروههای حقوق بشر، ایالات متحده اگرچه حضوری مستقیم در ائتلاف سعودی ندارد اما با تامین اطلاعات و تسلیحات از جمله بمبهای خوشهای ممنوعه علیه غیرنظامیان یمنی به این ائتلاف کمک میکند.
در انتهای این گزارش آمده است: بسیاری از ماموریتهایی که ایالات متحده در این راستا انجام میدهد، موجب توسعه دامنه خشونت و تنش از شرق اروپا گرفته تا شبه جزیره کره گردیده است. بنابراین دلایل فراوانی برای نگرانی کسانی وجود دارد که به زندگی در جهانی پر از صلح و امنیت امیدوار هستند.وضعیتی که اکنون در سوریه شاهد آن هستیم تنها آغازی برای (پیامدهای) «دستورالعمل آزادی» است مگر آنگه سیاستمداران آمریکایی گامی به عقب گذاشته و عملکرد خود در سراسر دنیا را بازنگری نمایند.