مقدمه:
در این تحقیق میکوشیم با رویکردی همه جانبه به موضوع بپردازیم و با روش ترکیبی کتابخانه ای میدانی به پرسش تحقیق پاسخ دهیم. از این جهت روش تلفیقی را استفاده کردیم که خیلی از این جوانان به ابعاد و مبانی کاری که انجام می دهند آگاه نیستند و پژوهش میدانی به تنهایی پاسخ روشنی به دست نمی دهد. همچنین کار کتابخانه ای محض هم مفید نیست زیرا باید به علل موثر و واقعی که این افراد را تحت تاثیر قرار داده پی برد و تنها راه دست یابی به این مطلب گفتگو با خود آنهاست.
در این تحقیق به چند علت اساسی و مجموعه ای از ارزشها که در ایدئولوژی شیطانی مطرح می شود دست یافتیم که با مستند کردن آنها به منابع و نقد ارزشهای شیطانی تحقیق را پایان می دهیم.
نمادسازی وسیع و ترویج آن در حوزه فرهنگ عمومی
به تصویر اتاق دو جوان احمق شیطان پرست تهرانی نگاه کنید
بسیاری جذب همین نمادها و اشکال میشوند و اکثرن به درستی معانی آن را نمیدانند و نمیدانند که دارند کفر میورزند و گناه کبیره میکنند. اگر با چنین اشکالی در اتاق بچههای فامیل روبرو شدید وظیفه دارید شیطانی بودن اشکال را به ایشان متذکر شوید. اگر متوجه شدید که از شیطانی بودن این نمادها آگاهی دارند کمترین کاری که میکنید این است که باید رابطه خود را با این اشخاص قطع کنید.
نماد دیگر دو مثلث روی هم است که مثلث با راس پایین به معنای جام و مونث و مثلث با راس روبه بالا نماد شمشیر و مذکر است، که به ترتیب به معنای الاهه باروری و خدای جنگ و شکار هستند.(2) این دو مثلث وقتی به صورت معناداری روی هم قرار میگیرد معنای عشق - البته از نوع جنسی آن- را بیان میکند و این همان ستاره داوود است که امروز در وسط پرچم اسرائیل دیده می شود و با اعمالی که عهد عتیق به پادشاهی به نام داوود نسبت می دهد، کاملاً سازگاری دارد.
یکی دیگر از این نمادها که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام بافومت Baphomet)) است که هم با جانور شاخ دار یوحنا همانندی دارد و هم در اسطوره های مصری خدای هوش و دانایی معرفی شده و آفرینش انسان به وسیله چرخ سفالگری را به او نسبت می دهند. خدای بزرگ (خنوم) او را از منطقه آبشار بزرگ نیل آفرید و فنون آفرینش انسان را به او آموخت. او همچنین به صورت دو جنسی و نماد زاد و ولد است.(3) و دو ماه سیاه و سفید در طرفین او نشانه ترکیب روشنایی و تاریکی است. سر بافومت معمولاً در میان ستاره پنج پر (پنتاگرام) طراحی می شود.
پنتاگرام نماد ونوس الاهه زیبایی و عشق شهوانی مادینه است.(4) و از زمان لئوناردو داوینچی که طرح «مرد ویترووین(Vitruvian Man)» را طراحی کرد، به سمبل اصالت انسان و اومانیسم تبدیل شد. ترکیب سر بافومت با ستاره پنجپر، نماد روشن و گویایی برای تعالیم مکتب شیطان پرستی کرولی و لاوی است که شیطان را سمبل انسان محوری و اصالت هوسها و لذت طلبی بشری می دانند.
مشهودترین نماد شیطان گرایی ستون چهار ضلعی بلندی است به نام ابلیسک (obelisk)، که سمبلی از «رع» خدای خورشید در مصر بوده است و در اثر افزایش قدرت فراعن به ممالک دیگر راه یافت. تفکر یهودی ریشه در تمدن مصر و آشور دارد ()5 و اسطوره های مصری حتی در نگارش عهد عتیق نقش تعیین کننده ای پیدا کرده است. یکی از این اسطوره ها به ماجرای نوادگان رع به نام «سِت» و «اُزیریس» مربوط می شود. «سِت» خدای ظلمت است که در حمایت شدید رع قرار دارد. (6) او برادر خود «اُزیریس» را کشته و تاج و تخت را از چنگ فرزند او هوروس در می آورد. دومین جریان بزرگ شیطان پرستی مدرن یعنی ستیانیسم که معبد «ست» را در سانفرانسیسکو تاسیس کردند این خدای افسانه ای را ارج می نهند و خواهان تحقق حکومت او در زمین هستند.
ظاهراً این سمبل در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام هم وجود داشته و پیامبر بزرگ خدا با این ذهنیت در حرم الاهی نماد شیطان را به صورت ابلیسک میسازند و آن را رمی میکنند، تا با این عمل تمام اوهامی را که تا امروز هم ادامه یافته، طرد نمایند. این نماد امروزه در میادین بزرگ کشورهای اروپایی و آمریکا ساخته شده و مردم هر روز به دور آن میگردند. سی بنای ابلیسک از مصر باستان باقی مانده که سیزده عدد از آنها به روم برده شده و سایرین در شهرهایی نظیر سیسیل، پاریس، لندن، نیویورک و سزاریا در قسمت اشغال شده فلسطین نصب شده است.
نماد ابلیسک
امروز با اطمیمان میتوانم بگویم که ماسونها تمام این نمادها را از مصر خارج کرده و در شهرهایی که از نظر ایشان راهبردی محسوب میشود قرار دادهاند
کاربرد گسترده این نمادها باعث می شود که ذهنیتها و ارزش های مردم هماهنگ با معانی آنها شکل بگیرد. نمادها هویت سازند و به فرد و جامعه هویت می بخشند و خودپندارههایی را ایجاد میکنند که به زندگی و رفتارهای افراد معنا میدهد و مردم با همین معانی وجود و زندگی خود را تفسیر کرده و ارزشها و اهداف زندگی خود را تعریف میکنند. کارکرد هویت بخشی و معنا دهندگی نمادها در کنار گرافیک و طراحی متفاوت و چشم نوازشان و در دسترس بودن، مد شدن و تبلیغاتی که روی آنها صورت میگیرد، باعث استفاده روز افزون از سوی مردم به ویژه جوانان و نوجوانان دنیا می شود. پس از پذیرفته شدن این نمادها در فرهنگ عمومی ملل، انتقال ایدئولوژی مربوط به این نمادها بسیار ساده و پذیرفتنی میشود.
مدل زندگی نامناسب و میل به اعتراض
نظام آموزشی تحمیلی که قتلگاه استعدادها و خلاقیت هاست و مفاهیم و مطالب بیخاصیتی را آموزش می دهد که فقط افراد را برای خدمت به نظام سرمایه داری آماده میکند و کارکردهای اصلی، اما نهان آن عبارت اند از: «وقت شناسی، درس اطاعت و کار تکراری»(8) که موجب می شود در آینده کاملاً به قیمومیت اولیاء اجتماعی خود تن بدهند. اولیائی که بعداً نمونه های کلیتر آن در نظام سیاسی تعریف می شود. این نوع تربیت باعث می شود که همه بنشینند و منتظر باشند تا دولت برای آنها شغل ایجاد کند، زمینه ازدواج فراهم کند و مثل کودکی که به والدین خود وابسته است، مردم را به دولت (اولیاء اجتماعی) وابسته می کند و به صورت شهروندانی ناتوان و فرمانبردار در می آورد.
این نظام آموزشی در اوج انرژی و خلاقیت، نیروی جوانی را به بازی می گیرد و تحلیل میبرد تا سرانجام با گذشت بیش از نیمی از دهه سوم عمر هنوز انسان ساخته خود را به عنوان یک شهروند کامل نمیپذیرد و برای او موقعیت اشتغال و ازدواج وجود ندارد. نظامی که عملاً با فساد اخلاقی جوانان خود را تکمیل میکند و راه های مباح و مشروع زندگی را به بن بست رسانده است.
در کنار این نهاد آموزش، نهاد خانواده ای است که بر محور والدین از خود بیگانه شده و درگیر با مقتضیات مدل زندگی امروزی و تمدن مدرن، تنها با فرزندان خود و حتی با همسر، هم خانه هستند و قرار است که تا اطلاع ثانوی با هم زندگی کنند! (9) والدینی که عقده های اجتماعی خود را به خانه می آورند و نظام آموزشی، هیچ مطلبی در مورد نحوه ارتباط و نیازهای کسانی که با او هم خانه خواهند شد، به او نیاموخته است. والدینی که تنها امر و نهی بلد هستند و شاید محبتی که از قلبشان گامی به بیرون نمیگذارد. و فرزندانی که فقط با عصیان و سرکشی هویت خود را مییابند و در اضطراب احساس آرامش میکنند!
نظام سیاسی که صحنه جنگ میان جناحهای سیاسی برای تصاحب سرزمین افکار عمومی و اراده مردم است. سیاستی که به جنگل مدرن و نزاع بی پایان الیتهای شیر و روباه تبدیل شده است.(10) سیاستی که مفاهیم عالی انسانی مثل آزادی، صلح، مهربانی، ضد تروریسم و عدالت را مسخ کرده و هوس قدرتطلبی به لباس بیتاروپود خدمت گزاری در آمده و پادشاهانی که مطمئن هستند چشم دیدن و دست آوردن خدمت به مردم را ندارند، عریان در شهر میگردند و دیگران را نیز کور میپندارند.
اقتصادی که مردانش بر طعمه نیم خورده سرمایه داران پشت پرده مثل سگ های گرسنه هجوم می آورند و دیگران را زیر پای خود له میکنند. اقتصادی که مفاهیم بنیادین تولید، خدمات، رشد سرانه ملی و غیره در آن بی معنا می شود و تنها مفهوم انباشت ثروت و مفاهیم وابسته به آن هر روز جدیتر به نظر می آید. اقتصادی که همه شئون زندگی را به خرید و فروش گذاشته و از نان تا علم و مدرک را به بازار کشیده است.
و اما نهاد دین که گروهی ریاکار و منفعتطلب آن را بازیچه تحمیق خود و دیگران قرار داده و دین داران حقیقی را به کنج محراب و منزل رانده اند. دین که به اندازه تعمیر اتومبیل هم برای آن اعتباری قائل نبوده و هر کس را پیامبر خود و کارشناس مذهبی خود می دانند. دینی که با لیبرالیسم الاهیاتی به مجموعه ای از اوهام اثبات ناپذیر تقلیل یافته (11) و هر روز دین جدیدی از گوشه و کنار جهان سر برمی کشد(12) و مراکز علمی وابسته به سرمایه داری نه تنها برای تولید به روز جنبشهای دینی نوپدید برنامه ریزی دارند، بلکه برای ترویج آن هزینه های گزافی را تقبل میکنند(13) و به زودی باید از اقتصاد دین سخن به میان آوریم و به مطالعه روی سودآوری دین و ارزش سرمایه گذاری روی مدعیان نبوت و مهدویت و مسیحایی و خالقیت بپردازیم. از سال 1970 موسسه باشگاه روم وابسته به موسسه روابط انسانی تا ویستاک برنامهای را با نام «مرکز پژوهشهای تراوشات دینی» زیر نظر «توماس بارنی» پایهگذاری کرد تا سوپرمارکت معنویت در جهان را هر روز رنگینتر و پر کالاتر کنند. در این هرج و مرج، دینی که نفسانی تر باشد بازار بهتری خواهد یافت و شیطان پرستی هم به صورت یک دین عرضه می شود.
این اوضاع نابسامانی است که نوجوان و جوان امروز دنیا با آن روبرو است و فقط فضایی را برای فریاد کشیدن و لحظه ای را برای بیخبری میجوید. جنبش متال و کج روی های شیطان پرستی به این نیاز و بلکه ضرورت جوانی در تمدن مدرن پاسخ می دهد و نیروی اعتراض او را در طرح هایی که هوشمندانه طراحی شده تخلیه و خنثی میکند. در حالی که دنیای امروز نیاز به نیرو و اندیشه جوانانی دارد که با بازگشت به ارزشهای ناب انسانی، به مدل دیگریبرای زیستن بیندیشند و اعتراضی فعال و تحول آفرین را پدید آورند. امروز جهان و تاریخ تشنه چشمه هایی است که تنها از قلب و اندیشه جوانان می جوشد، ولی کسانی که منافعشان درگرو حفظ وضع موجود است با ترویج موسیقی اعتراض!، دین قرن بیست و یک (شیطان پرستی) و هزاران فریب و نیرنگ که در شالوده تمدن معاصر نهادینه شده، این چشمه ها را گل آلود می کنند و از آن انحرافات اخلاقی، خشونت، اعتیاد و سرانجام شهروندانی ناتوان و تسلیم بیرون میآورند.
هیجان
این انرژی عظیم اگر با کنترل درونی و تدبیر همراه شود، تحولات عظیمی را در زندگی امروزی رقم خواهد زد. تحولاتی که نه فقط جامع و جهان را با مدل دیگری از زیستن آشنا میکند، بلکه پیش از آن و بیش از آن در افق درون دگرگونیهای ژرف معنوی را پدید می آورد و انسان را به جلوه ای از حضور خداوند در زمین مبدل میسازد. با مهار انرژی متراکمی که جوان در اختیار دارد، می تواند به انسانی والا و خدایگون تحول یابد، اما از آن رو که این تغییرات با بازیابی کرامت انسانی و عدم تسلیم در برابر سلطه دیگران همراه است و فرصت سوء استفاده را از ابرقدرتها میگیرد، ترجیح می دهند که این نیرو به صورت کنترل شده تخلیه و خنثی شود. (14) برنامه های شیطان پرستی چه با این نام و آشکارا و یا به هر نام دیگر و به طور نهان روند خنثی سازی نیروی جوانی را به نفع سلطه گران دنبال میکند.
فطرت ناکام
خاطره این تجربه معنوی اگر چه در حافظه ذهنی ما، که از تجارب این جهانی شکل گرفته و انباشته شده، وجود ندارد، اما در اعماق دل به روشنی حاضر است (16) و اگر ذهن ما به سوی آن حقیقت هدایت نشود، اشتیاق باز یابی آن عشق و خشیت فرو نمینشیند و دست از دل برنمی دارد. اگر آدمی به زیبایی مطلق و حسن حقیقی برسد، عشق حقیقی را باز خواهد یافت و در غیر این صورت در توهم خود نقشی می زند و به گرد آن بت میگردد. همین طور اگر شکوه و عظمت حقیقی را بیابد، خشیت و هیبت آن دلش را لبریز میسازد و در غیر این صورت باز هم در وهم خویش جلال و شکوهی موهوم را میسازد و برای دقایقی هم که شده، خوف موهوم را در برابر آن احساس میکند و اگرچه با این کار براستی ارضاء نخواهد شد و همچنان ناکام و تشنه خواهند ماند، اما چارهای جز این ندارد؛ مگر اینکه به حقیقت راه یابد.
شیطان پرستی در آیین و هنر خود المانهای وحشت را در کار می آورد و هراس موهومی را ایجاد میکند. هراسی که قلبهای ناآشنا با جلال و جبروت الاهی به آن نیاز دارد و جذب می شود و پیامد ثانوی این هراس و اضطراب، احساس آرامشی سطحی و ناپایدار است. موسیقی شیطانی با حجم صدای بالا، سرعت زیاد ریفها، تخریب صدای بعضی از سازها، نعرههای دلخراش و دهشتناک، گریمهای وحشتناک، استفاده از لرزش تصاویر، شوکهای نورپردازی استفاده از تیغ و آتش و تاریکی، جنایتهای نمایشی نظیر کندن دست و پای گربه (خواننده گروه دیساید)، گاززدن و کندن سر یک خفاش زنده (خواننده گروه بلک سبث)، شکستن آلات موسیقی و وسایل روی صحنه و خودسوزی (متالیکا) همه و همه برای لحظاتی هیجان ترس را به دل راه می دهد و برای دقایقی قلب را میلرزاند و نفسها را حبس میکند.
اما همه اینها بتهای موهومی است که نیاز راستین انسان را به تجربه حقیقی خوف و خشیت در برابر عظمت و جلال خداوند ناکام میگذارد و انسان را پریشانتر از پیش به حال خود وامینهد. زیرا فطرت انسان حنیف است و با امور موهوم و غیر واقعی کامیاب نمی شود.
شیطان درون
ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه احساس نفرت کنیم، اما گاهی نیز رغبتی در قلبمان ایجاد می شود، ما انسانها گاهی از گناه و خطا و ضایع کردن حق دیگران برای منافع خود خوشمان می آید و به آن میل پیدا میکنیم، اینها نشانه فعالیت شیطان درونی است. جنبش شیطان گرایی و شیطان پرستی بر همین خصلت آدمی تکیه میکند و سستی اراده و بیتوجهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت سبب پذیرش دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبشهای شیطان گرا به لحاظ جامعه شناختی می شود.
جنبش شیطان گرایی میخواهد با توجیه و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتی وعده از بین بردن آن را می دهد، اما این وعده دروغی است که هیچگاه محقق نخواهد شد. انسان هر چه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نمی تواند وجود خود را از حضور خداوند تهی سازد، فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست.
به همین منظور شیطان گرایان از مرگ خدا سخن میگویند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته این توهمیبیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی خود را پیش نهاد کنند و گمان کنند با خودکشی میتوان از هستی و هستی بخش رو گرداند و در آغوش شیطان که مرگ و نابودی را به دست او می دانند، قرار گیرند. ولی با مرگ نیز به خداوند نزدیکتر میشوند، در حالی که قادر متعالی را از خود ناخشنود کرده و برای دریافت عشق بیکران او آماده نشدهاند. از این رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد.
خداوند مهربان شیطانهای درون و بیرون را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتبی برتر از فرشتگان راه یابد. و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمانروایی بر تمام عالم را پیدا کند.
ارزشهای شیطان گرایان
قدرت
خداوند میفرماید: «هنگامی که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، سجده کردند غیر از ابلیس که گفت: آیا بر کسی سجده کنم که از خاک آفریدهای؛ و گفت به من نشان بده، او کیست که بر من بزرگ داشتی؟ اگر تا قیامت به من فرصت دهی، فرزندان او را به افسار میکشم، غیر از گروه اندکی. خداوند فرمود: برو، پس هر کس از تو پیروی کند دوزخ جزای اوست، جزایی فراوان. هر کس را توانستی با صدایت برانگیز و با سواره و پیاده ات بر آنها بتاز و در ثروث و فرزندان شریک آنها شو و به آنها وعده بده؛ بیتردید شیطان وعدهای غیر از فریب نمیدهد؛ و تو ای شیطان! بدان که بر بندگانم هیچ تسلطی نداری.» (19)
بنابراین شیطان نه تنها رقیب خداوند نیست، بلکه حتی رقیب انسان هم نیست. و فقط در چارچوب قوانین الاهی و به اذن او می تواند کارهای محدودی را انجام دهد. «سلطه او تنها بر کسانی است که نفوذ او را برخود میپذیرند و او را شریک خداوند میپندارند.» (20) تا وقتی که انسان فریب او را نپذیرد و با یاد خدا درون خود را از غوغا و آشوب شیطان آرام نگهدارد، هیچ راه نفوذ و سلطهای برای شیطان وجود نخواهد داشت. در این شرایط شیاطین گروه گروه به او هجوم میآورند، ولی باز هم هیچ کاری از پیش نخواهند برد. «کسانی که پرهیزکاراند، اگر گروهی از شیاطین به آنها دست یابند، خداوند را یاد کرده، پس در آن هنگام بینا می شوند.» (21) به این ترتیب شیطان در وجود انسان که عرصه جولان اوست هیچ قدرت و نفوذی ندارد مگر به خواست خود شخص، چه رسد به جهان هستی که خالق و مدبر یگانه آن شیطان را به ذلت از بارگاه خود رانده و عبادات و سجدههای نفسانی او را به خوبی شناخته و رسوا کرده است. عالم هستی سراسر ملک و محضر اوست. «تمام ستایشها مخصوص اوست که فرزندی برای خود نگرفته و در حکومتش شریکی ندارد».(22)
پینوشتها:
1. مکاشفات یوحنا/18-:11 13
2. دن براون، راز داوینچی، مترجم: سمیه گنجی و حسین شهرابی، ساری: نشر زهره، چاپ ششم، 1385، ص.246
3. جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، چاپ اول 1374، ص27 و .26
4. دن براون، راز داوینچی، مترجم: سمیه گنجی و حسین شهرابی، ساری: نشر زهره، چاپ ششم، 1385،ص)38
5.
سروپالی راداکریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، جلد دوم (تاریخ فلسفه غرب)
مترجم: جواد یوسفیان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم 1382، جلد،2
ص.127
6. جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، چاپ اول 1374،ص44).
7. همان، ص.34
8. آلوین تافلر، موج سوم، مترجم: شهیندخت خوارزمی، تهران: نشر نو چاپ اول ،1362 ص.42
9. رک. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، مترجم: صبوری، تهران: نشر نی، چاپ دوم، ،1374 ص443-.423
10. رک، لیوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، مترجم: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، چاپ هفتم، 1377، ص.522
11. حمید رضا مظاهری سیف، «پیوند عقلانیت سکولار با معنویت لیبرال در شک پایدار» فصلنامه کتاب نقد، شماره 46، بهار 1387، ص.164
12. ر.ک: حمیدرضا مظاهری سیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، .1387
13. کمیته300، ص28 و .27
14. حمیدرضا مظاهری سیف، سیاست در دامان عرفان، قم: بوستان کتاب، ،1387 ص.58
15.
حمید رضا مظاهری سیف، «فطرت محجوب، معنویت ممسوخ»، حدیث عشق و فطرت
(مجموعه مقالات) تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،
1386، ص285 و .284
16. حمید رضا مظاهری سیف. خودشناسی عرفانی، قم: انتشارات نشاط، ،1381 ص.121
17. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد دوم، تهران: دارالکتب الاسلامی، ،1365 جلد2، ص.267
18. روم/.30
19. اسراء، آیات 65 - .61
20. نحل/.100
21. «إِنَ الَذینَ اتَقَوْا إِذا مَسَهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَیطانِ تَذَکرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»اعراف/.201
22.
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ الَذی لَمْ یتَخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ یکنْ لَهُ
شَریک فِی الْمُلْک وَ لَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُلِ وَ کبِرْهُ
تَکبیرًا»(اسراء/111).
تنظیم: دانشنامه دفاعی
نشر آزاد