دانشنامه دفاعی:
حالا ادامه دارد
دانشنامه دفاعی:
هنوز معلوم نیست تا اینجا که من فهمیدم چند روایت وجود دارد.
حتا گور یاور مخوف و یارانش در ویرانههای باستانی تبریز هم پیدا شده.
دانشنامه دفاعی:
البته این شخص مدعی شده یاور مخوف و چند تن از همراهانش به شکل عجیبی از مستندات تاریخی گریختهاند.
گورستان حاوی گور این اشخاص هم که در ویرانههای باستانی تبریز کشف شده بود یکدفعه غیب شده و جایش اتوبان سبز شده است.
باید بقیهی ماجراهای این نویسنده را دنبال کنیم ببینیم ماجرا چیست.
دانشنامه دفاعی:
به نظرم باید یک گره فشار ویژه بسازیم که از چند سال دیگر شروع به کار کند و هر کس که علیه ما چیز مینویسد را سر به نیست کنند.
دانشنامه دفاعی:
چرا گوهریا!!!؟
:))
دانشنامه دفاعی:
علیکم السلام علی آقا
فکر کنم گرد نخود ببخشید زنجبیل زده
بهار خانم که نیست کلا غیبش زده
اما نوشتههای این نویسنده مربوط به نبردهای ماست..
دنبال کنید شما از شخصیتهای اصلی داستان هستید
برای اینکه پیش زمینهای هم داشته باشید کامنتهای این دو مطلب را بخوانید.
http://astudent.blog.ir/post/n-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%85%D9%86
http://astudent.blog.ir/post/%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%B6%D8%AF-%D8%B2%D9%88%D8%B1-%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%85%DA%AF%D8%B3
دانشنامه دفاعی:
این مورخ نوشته بود که شما در یک نبرد قهرمانانه در تنگه بوسفور کشته میشوید
دانشنامه دفاعی:
برو بخوان
دانشنامه دفاعی:
چه جور هم
دانشنامه دفاعی:
شما هم این پروسه را دنبال کنید علی آقا
به عنوان شخصی از آینده یا گذشته
مطالب را توی همین صفحه بگذارید
خیلی هم عالی میشود
دانشنامه دفاعی:
زهرا خانم که دری را خوب حرف میزد؟
نکند میخواهد با لهجهی افغانستانی یاد بگیرد!؟
دانشنامه دفاعی:
علی آقا چرا مقر توپخانه سوراخ شده!؟
دانشنامه دفاعی:
بله
سوخت موشکهایشان هم از شکلات است
دانشنامه دفاعی:
بله بعد از انهدام زیردریایی ویجینیا
آنهم سوار بر اژدر حوت
دانشنامه دفاعی:
عمو جان
بواش بندازیها
دانشنامه دفاعی:
عمو یواش، خیلی یواش
دانشنامه دفاعی:
هنوز علتش را نمیدانم علی آقا اما فکر کنم بالکهای کنترلی گیر کرده بوده شما انتحاری میزنید به کلاس ویرجینیا.
امشب آخر شب فصل آولش را میزنم.
فقط بچهها سبک رمان نویسی من این شکلی است که دو تا داستان همزمان دنبال میشوند و داستان دوم همیشه در پاورقیها ادامه دارند. پس با دقت پاورقیها را بخوانید.
دانشنامه دفاعی:
خوشحالم که این را میشنوم
دانشنامه دفاعی:
کجا عمو جان؟
هنوز جنگهای زیادی در پیش داریم
جنگ با دده قورقودها
جنگ ترابوزان
نبرد بزرگ مراکش
حمله با زیردریایی
فرمانده گردان تانک که جایی نمیرود
دانشنامه دفاعی:
نه عمو، تصمیم دارم آقا کیهان را بیاندازم جلوی کوسهها
پسر خیلی خوبی است.. اما با کمبود جا مواجه شدیم کیهان را پرت میکنم توی دریا
پشت سرش هم فاطمه را میاندازیم.
به نظرم یک خورده از اقیانوس را شنا کنند بد نباشد
دانشنامه دفاعی:
نگران نباش عمو جان
بهار خانم رفته پیش ژاپنیها سوپ کوسه یاد بگیرد.
اول با یک چیزی میزنیم توی سرش بعد هم ازش یک سوپ درست و حسابی میپزیم.
آروارهاش را هم آویزان میکنیم توی کابین تا ملت کیفش را ببرند.
دانشنامه دفاعی:
شما به عنوان فرمانده ارشد وظیفه دارید روحیهی افراد را بالا ببرید.
به نظرم اگر اول خودتان با این دو صحبت کنید بهتر باشد.
اما حیف که از الان میدانیم علی آقا قبل از کشته شدنش به ما خیانت میکند و کشتی خودمان را سوراخ میکند!
حیف باشد.
سرباز لایقی است.
ای کاش میشد اتفاقات آینده را عوض کرد.
سعی کنید مهربانانه با او برخورد کنید شاید نظرش عوض شود!
دانشنامه دفاعی:
ما چند تا جنگ در پیش داریم
پیروزی شکست.
کلی هم جنایت میکنیم اما دلمان خنک نمیشود.
اما بالاخره در یک غروب تلخ یک اتفاقی میافتد یک بمب عمل نکرده کنار مقر فرماندهی که چند بار گفته بودم این را خنثی کنید و همه تنبلی کرده بودند منفجر میشود و ما هم با عالم بالا میرویم.
هئئئئی روزگار
دانشنامه دفاعی:
باید اطلاعات را در تماس با نویسنده بگیرم.
دانشنامه دفاعی:
من فکر میکردم لازم نیست.
خودت را ناراحت نکن عمو جان
ما راه درازی در پیش داریم.
راه بی برگشت بی فرجام
دانشنامه دفاعی:
علیکم السلام
برایش دارم علی آقا
حالا اولش است..
تصمیم دارم اجدادش را پیدا کنم و بدهم عقیمشان کنند تا ببینم باز هم از این غلطها میکند یا نه
دانشنامه دفاعی:
نه آن روز زنجبیل زده بود. برای همین اهرمهای هدایت تانک را اشتباه و بر عکس میکشید.
نمیدانم توی زنجبیلش چه بوده که نویسندهی قرنهای آینده میگوید صدای خندههای بانوی ناآرام از صدای تانک بیشتر بوده و با خنده و خوشحالی مردم را دنبال میکرده و زیر میگرفته است.
البته به این تاریخ نمیشود اعتماد کرد. حالا باید ببینیم در آینده چه پیش میآید.
دانشنامه دفاعی:
میخواهم روی کار مهمتری تمرکز کنم
از دست کامنتهای افراد مزاحم هم خسته شدم
دانشنامه دفاعی:
عمو جان در تاریخ گفته شده وقتی که آن کشتار بزرگ را راه میاندازیم همه تحت تاثیر چای زنجبیلی هستیم.
احتمالا شما بیشتر در آن روز چای زنجبیلی میل میکنید.
دانشنامه دفاعی:
علیکم السلام عمو جان
نامت تا ابد جاودان شد عمو
زهرای زودپز کش
-------------------------
راستی حاج خانم به سلامتی عازم شدند؟
ان شاءالله
جایشان خالی نباشد
دانشنامه دفاعی:
خدا پشت و پناهشان
دانشنامه دفاعی:
متن را برایم بنویس عمو جان ببینم مربوط به کجای داستان است
دانشنامه دفاعی:
ایده بده عمو جان
سخت به ایده نیاز دارم
دانشنامه دفاعی:
من که چیزی پیدا نکردم [لبخند بدجنسی]
دانشنامه دفاعی:
بله، وبلاگ من در حال ارتقاء به جتلاگ است.
الان هم دو تا زپتراتیشن نسل چهار به کیبرد وصل است.
دانشنامه دفاعی:
تکنولوژی نسل آینده
برو فصل اول را با دقت بخوان
دارم فصل دوم را میگذارم.
شما فقط مقدمه را خواندی.
فصلها به ترتیب زیر هم قرار میگیرند.
دانشنامه دفاعی:
پاورقیها را هم خواندی عمو؟
الان فصل دوم را گذاشتم.
زپتراتیشن یک دستگاه هماهنگ کننده نرم افزار و سخت افزار و جاسوسی و نظامی و... خیلی چیزهای دیگر است.
دانشنامه دفاعی:
عمو جان تاریخ همواره در حال نوشته شدن است
کسی نمیداند چه اتفاقی بناست بیفتد.
آیا به وسیلهی سم کشته میشود یا انفجار
یا خوردن اولویهی مسموم
دانشنامه دفاعی:
شاید هم از سبزی خرد کردن مرده
کسی چه میداند.
باید این زپتراتیشن را به پادکت وصل کنم ببینم چه میشود.
البته احتمال هشتگ شدنش هم وجود دارد
دانشنامه دفاعی:
والا این گوهریا روزها بیشتر پیدایش میشود.
زهرا هم به عنوان ستون پنجم دارد فعالیت میکند و برایمان اطلاعات جمع میکند.
دانشنامه دفاعی:
تیرت را به من بنداز
منو بکش، با تانک بزن
دانشنامه دفاعی:
من چی کار کنم؟
چرا اعصابم سر جایش برنمیگردد؟
یکسره عصبانیام