مجله
فارین آورز در نوامبر سال 2009 گزارش مفصلی از زبیگنیو برژنسکی مشاور
امنیت ملی اسبق آمریکا تحت عنوان برنامه کلی جدید ناتو در ایجاد شبکه امنیت
جهانی منتشر کرد، این گزارش در پی نشست رهبران کشورهای عضو ائتلاف ناتو در
شصتمین سال تأسیس آن منتشر شد.
در این گزارش برژینسکی تصریح کرد
که دولت های عضو، دبیر کل جدید ناتو را مأمور کردند که مفهوم استراتژیک
جدیدی برای این ائتلاف در راستای تعامل با 4 متغیر اساسی طرح کند که یکی از
آنها مشارکت دادن سوریه در مناسبات الزامآور و با ارزش برای دو طرف
بود.
روزنامه البناء لبنان در مقاله خود که در تشریح محیط
استراتژیک و هزینه های منتهی به جنگ یمن به قلم حسن شقیر نویسنده و تحلیلگر
اردنی نوشته شده، ادامه میدهد: البته محاسبات برژینسکی در تعامل با روسیه
درست از آب در نیامد، به این ترتیب
ائتلاف ناتو چارهای جز ایجاد داعش و بزرگنمایی خطرات آینده آن بر ضد
اروپا نداشت، چرا که این اقدام خود سرپوشی واقعی بر شکستهایی بود که
سیاستهای ناتو و استراتژی آن در قبال روسیه با آن مواجه شد. نشست
اخیر رهبران ناتو در ایالت ویلز انگلیس نیز تلاشی از سوی عناصر این ائتلاف
برای مهار روسیه و کنترل نقش آینده آن در تمامی منطقه خاورمیانه بود.
از
این منظر میتوانیم هوشیاری اخیر ناتو در سیاست باز به سمت خاورمیانه و
ایجاد چارچوب برای برخی دولتهای خلیجفارس و دیگر کشورهای عربی برای حضور
در محور مبارزه بر ضد تروریسم را عنصری جذاب و در عین حال مهار کننده
بدانیم.
به این ترتیب بروز
پدیده داعش و گسترش سریع آن در جغرافیای منطقه به عنوان عنصری جدید و موثر و
عاملی حیاتی در استراتژی آمریکایی صهیونیستی به شمار میرود، این استراتژی
برای پیشبرد پروژههای این دو در منطقه عربی طراحی شده است. این موضوع به
صورت کلی از سخنان عاموس یادلین و بنی گانتس مقامات ارشد امنیتی و نظامی
آمریکا و رژیم صهیونیستی در زمینه مشاورههای ارائه شده به داعش با
بهرهبرداری از ادامه جنگ بر ضد آنها از سوی اسرائیل ملموس است.
به
این ترتیب اهداف آمریکا و غربیها با رویکردهای صهیونیستی در
بهرهبرداری از داعش و خطر نامیدن آن و حتی جنگ بر ضد آن با هم تلاقی پیدا
کرده است. بزرگ ترین بازنده در این ائتلاف کشورهای عربی هستند که عادت
کردهاند از زمان موجودیت خود تاکنون گاو شیردهی برای این ائتلاف باشند،
متأسفانه بعد از این گروه، کل محور بازدارندگی شکست خواهد خورد. هدف این
محور است است که مقاومت در مرحله فرسایش طولانی قرار بگیرد، بنابراین محور
بازدارندگی باید منتظر تحولات اساسی باشد که بتواند چهره منطقه را تغییر
داده و خود را به طرف های ائتلاف مذکور تحمیل نماید.
از این منظر سعی میکنیم چهره یمن را براساس 2 رویکرد که متحدان دوگانه آمریکا در منطقه انتظار دارند، بررسی کنیم.
رویکرد تجزیه اقلیمی: این رویکرد مبتنی بر تجزیه مبهم و همراه با اصلاحات ساختاری است. رویکردی که البته در جغرافیای کنونی یمن بنا به علل متفاوت از جمله عوامل داخلی و حتی منطقهای و بینالمللی جایگاهی ندارد.
رویکرد جنگ داخلی: این طرح سعی دارد یمن را کم کم به سمت جنگ داخلی بکشاند تا شاید به این ترتیب ایران با قدرت هایی که در اوضاع داخلی یمن حساب میشود، در نتیجه ترس ناشی از به فرسایش کشیده شدن عقب نشینی کند.
از ساعات آغاز تجاوز به یمن، ایران به این نتیجه قطعی رسید که عربستان سعودی در یمن شکست خواهد خورد، بلکه شعاع شکست حتی از یمن نیز فراتر خواهد رفت، ایران به سرعت انتظار این روند را داشت، چرا که از پیش میدانست که در میدان یمن چه چیزهایی وجود دارد، از سوی دیگر اعتقاد داشت مشوق های عربستان سعودی برای آمریکا جهت اجازه به حمله به یمن کاملاً از بین رفته است. به این ترتیب آمریکا قطعاً پرونده یمن را به سرعت از دست عربستان سعودی خارج میکند.
شاید هم پیشنهادهای اخیر باراک اوباما به وضوح نشان دهنده تمایل آمریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از هر نوع اصلاح در روش کنونی کشورهای منطقه است، چرا که منافع استراتژیک و عالی آن ها بنا به دلایل متعدد این موضوع را تأیید میکند، دلایلی که تنها منحصر به انبارهای گسترده نفتی و پایگاههای نظامی آمریکایی و غربی در خلیج فارس و حفظ امنیت رژیم صهیونیستی نیست و منافع اقتصادی گسترده ای را در دنیا پیگیری می کند.
توقف عملیات موسوم به "توفان قاطعیت" و تغییر نام آن به "بازگشت امید" نشان دهنده میزان وابستگی عربستان سعودی به تصمیمات واشنگتن است، البته به ناگزیر باید برای جلوگیری از پیامدهای این آتش هزینههایی داده شود، هزینههایی که باید برای بازیگران ارشد منطقه و جهان دارای ارزش استراتژیک باشد، البته به شرطی که مانعی بین آنها ایجاد شود. اما اگر موضوع توقف تجاوز عربستان سعودی باشد، در این صورت محاسبات کاملاً متفاوت خواهد بود.
این موضوع باید از دو منظر مدنظر قرار گیرد، اگر سازش در پرونده یمن در دست اجرا باشد و به سمت ایجاد طرحی کامل برای حل سیاسی بحران این کشور پیش برود، روش حل این موضوع باید به صورت زیر باشد:
-ایران در حفظ آبروی عربستان در عرصه سیاسی داخلی یمن کمک کند، به گونهای که پتانسیل سیاسی و میدانی بین یمن و عربستان سعودی بر اساس دوره قبل از آغاز تجاوز حفظ شود.
-در مقابل، امتیازی که طرف مقابل باید بدهد، نباید کمتر از تعهد عربستان و آمریکا در باز گذاشتن دست نیروهای بازدارندگی در از بین بردن تروریسم در منطقه باشد، این موضوع حتی میتواند شامل چشمپوشی از این درگیریها یا همراهی با آن باشد، تا جایی که ممکن است گذرگاههای این گروه ها در سوریه و عراق به دست آن ها بویژه از دو مسیر ترکیه و اردن بسته شود.
اگر اوضاع منطقه به این ترتیب پیش برود، در محاسبات برد و باخت منطقهای قطعاً دستاورد ایران و محور مقاومت بیش از بُرد خواهد بود.
آمریکا و راه حل سیاسی بحران یمن
نادیا شحاده تحلیلگر مسایل بین المللی نیز در مقاله ای در روزنامه البناء لبنان نوشت: افکار عمومی دنیا میداند که تحولات یمن در درجه اول به نفع رژیم اسرائیل است، بر کسی پوشیده نیست که تجاوز عربستان و آمریکا به یمن که نظامیان سعودی تحت عنوان توفان قاطعیت و بازگشت امید انجام دهند با تأیید و حمایت واشنگتن صورت گرفت، این چیزی است که آنتونی بلینکن معاون وزیر خارجه آمریکا در جریان سفر به ریاض که ماه گذشته انجام داد، تصریح کرد و گفت که آمریکا در کمکهای تسلیحاتی به ائتلاف جنگی به رهبری عربستان بر ضد حوثی ها تعجیل خواهد کرد.
علاوه بر اینها برنامه ریزان نظامی آمریکایی از اطلاعات جاسوسی و تصاویر زندهای که پروازهای نظارت هوایی آنها در یمن انجام می دهند، برای کمک به عربستان سعودی در تعیین اهداف و موقعیت و زمانهای موشک باران مناطق استفاده کردند. عملیات نظامی عربستان بر ضد یمن بدون تحقق هیچ یک از اهداف موردنظر عربستان ادامه پیدا می کند، آل سعود متوجه باتلاقی شده که آمریکا آن را در یمن گرفتار کرده است، این کشور وارد جنگی بیهوده شده بود که نمیتوانست کلید پایان آن را در اختیار داشته باشد.
حمله نظامی سعودی آمریکایی به یمن قطعاً نتوانست موازنه های قدرت را در عرصه میدانی تغییر دهد، تکیه کردن بر روی شکست حوثی ها از طریق حملات هوایی برای سعودی ها ناامید کننده بود، با وجود گسترش حملات هوایی و پرواز گسترده جنگندههای سعودی در بخشهای مختلف یمن، این حملات تنها به افزایش قربانیان این جنگ منجر شد و نگرانیهای منطقهای و بینالمللی از استمرار جنگ بر ضد یمن را به دنبال داشت تا جایی که حسین امیر عبداللهیان معاون وزیر خارجه ایران در روز 23 آوریل گذشته اعلام کرد که ادامه تجاوزهای عربستان سعودی به یمن به بسته شدن باب گفتگوها و تهدید امنیت و ثبات منطقه منجر میشود. ایران در همین راستا مجموعه از نیروهای دریایی خود را به دریای سرخ و مقابل خلیج عدن اعزام کرد، چرا که سیگنال هایی دریافت کرده بود که نشان میداد عربستان سعودی به دنبال توسعه دایره حملات هوایی کورکورانه بر ضد ملت یمن است.
ناظران اوضاع یمن تأکید دارند که سیاست انزوا و تردیدی که عربستان سعودی و آمریکا در جنگ بر ضد این کشور دنبال میکردند در تسلیم کردن ملت یمن شکست خورده و این آمریکا است که تبعات تجاوز به یمن و آثار موشک باران این کشور را بر دوش خود تحمل میکند ، این چیزی بود که ویتالی چورکین نماینده دایم روسیه در سازمان ملل متحد چند روز پیش بر آن تاکید کرد.
به دنبال تحولات تأسف انگیزی که در عرصه یمن انجام می شود، مشخص است که سیاستهای واشنگتن در این کشور فاقد شفافیت و وضوح است، چرا که کاخ سفید بعد از اینکه از عملیات نظامی عربستان حمایت کرد و حمایتهای لجستیک و اطلاعاتی از آن را برای ضربه زدن به حوثی ها در دستور کار قرار داد، با شکست عملیات نظامی باید دید آیا به این اعتقاد رسیده است که وارد راه حل سیاسی بحران یمن شود؟ آنهم یک روز بعد از اینکه لیزا موناکو مشاور رئیس جمهور آمریکا در امور امنیت داخلی و مبارزه با تروریسم با ولد شیخ احمد فرستاده سازمان ملل در یمن دیدار کرد تا با او در مورد مأموریت جدیدش که در راستای سفر دورهای منطقهای از هفته آینده آغاز خواهد شد صحبت کند، مأموریتی که قرار است که وی براساس آن به دنبال احیای مذاکرات صلح و تقویت تلاشهای بینالمللی برای ایجاد راه حل سیاسی بحران یمن باشد.
برگرفته از مشرق