دانشنامه دفاعی

گروه تخصصی دانشنامه دفاعی

دانشنامه دفاعی

گروه تخصصی دانشنامه دفاعی

دانشنامه دفاعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشنامه دفاعی» ثبت شده است

قبلا به خاطر اینکه مجبورید این کامنت‌ها را بخوانید عذرخواهی میکنم. خدا را شکر می‌کننم که دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داد.  عمدن این کامنت‌ها را به نمایش گذاشتم تا آبروی دشمنان نظام و شیعه و امام خامنه‌ای و بسیج و سپاه را بیشتر از این ببرم و شما ببینید که سلطنت طلب‌ها و عمله‌های آنان چقدر نا شریف و نانجیب و جبون و دروغگو هستند. این شما و این هم کامنت‌های یک داعشی!
ناظم
 تو میکروفون پرسید‌: کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟ داد زدیم‌: واشنگتن 
گفت یه مرگ بر امریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون؛ ماهم یه داد زدیم که 
حلقمون پاره شد. دوباره پرسید: کی میدونه حرم آقا اما حسین کجاست؟ داد 
کشیدیم‌: کربلا؛ گفت‌: حالا یه صلوات بفرستین که آقا تو کربلا بشنون! ماهم 
یه فریاد کشیدیم که نزدیک بود قالب تهی کنیم! گذشت اون روزا؛ خیلی طول کشید
 که بفهمیم لس آنجلس تاریخ سینماست (خیلی طول کشید بفهمیم) نیو اورلئان مهد
 موسیقیه؛ نیویورک مهد درس و اقتصاد. یاد نگرفتیم باید از اون همسایه نزدیک
 مدرسه که ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم! یاد 
نگرفتیم که به کسی نگیم مرگ بر تو! و نفهمیدیم تو واشنگتن و کربلا صدامونو 
نشنیدن! چرا نگفتن به جای این حرفا داد بزنیم: مرگ بر بی‌سوادی! مرگ بر عقب
 افتادگی! مرگ بر گرسنگی! مرگ بر خونریزی و دشمنی! مرگ بر او که به جای عشق
 به ما یاد داد بگیم‌: مرگ! چرا هیچوقت فکر نکردیم، بر اساس چه منطقی کافری
 که بیمار می‌شود، دچار عذاب الهی شده ولی مسلمانی که بیمار می‌شود، دچار 
آزمون الهی...!! ممنون از تلاش بی‌وقفتون.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: شاید باید خوشحال باشیم که خدمه و حشمه و یا به تعبیر دیگری مزدوران بی‌جیر و مواجب و ستون پنجم در جبهه "جنگ نرم" و ضد تبلیغ علیه اسلام، تشیع، مردم، نظام جمهوری اسلامی و حیثیت و هویت این ملت بزرگ، گاهی از ناسزاگویی دست برداشته و با ترقی چشم‌گیری، در قالب "قصه پردازی"  و "روضه‌خوانی" حمله می‌کنند. قصه‌هایی معروفی چون: دیروز سر کلاس ما، دانش آموزی از معلمش پرسید ... – از پدر پرسیدم ... – و حالا، ناظم تو میکروفون گفت: ... . البته از برکت هیئات مذهبی، اینها هم روضه خوان شدند، یک روضه‌ی مفصل و گریه‌آور، برای مظلومیت‌های امریکا! شاه بیتش هم این بود که چرا می‌گویید: «مرگ بر امریکا، در حالی که لوس آنجلس و نیو اورلئان دارد؟!»

چهارمین سالگرد شهدای صابرین

روی تصویر کلیک کنید

دو سه روز قبل از عملیات «مرصاد» و یا چهار، پنج روز قبل از آن، دشمن (عراقى‌ها) سوء استفاده کرد وقتى که قطعنامه پذیرفته شد. کدام قطعنامه؟ قطعنامه 598 شوراى امنیت تازه داشت جمهورى اسلامى قطعنامه را مى‌پذیرفت که عراقیها سوء استفاده کردند. فکر کردند جنگ تمام شد و ما هیچ آمادگى نداریم، آمدند از 14 محور در غرب کشور، هجوم آوردند. آنهایى که با جغرافیاى منطقه آشنا هستند، از آن بالا گرفته تنگه با وسیى، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروى، تنگاب نو، تنگاب کهنه، نفت‌شهر، سومار، سرنى تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آنها داشتیم و آنها اسیر از ما کمتر داشتند. این علمیات، خیلى وحشتناک بود! دلهایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: «دیگر نجنگید». من توى خانه بودم; یک دفعه ساعت 30/8 شب از ستاد کل (که من الان در آنجا کار مى‌کنم که در آن موقع معاون عملیاتش یکى از برادران سپاه بود.) به من زنگ زد و گفت: فلان کس! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت‌به جلو مى‌آید. همین جورى سرش را انداخته پائین مى‌آید. من گفتم: کدام دشمن؟! اگر تنها از یک محور سرش انداخته، پس چه جور دشمن است؟! گفت: نمى‌دانیم گفت: همین طور آمده الان به کرند هم رسید و کرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، مى‌شود کرند، بعد از کرند، مى‌شود  اسلام‌آباد غرب و سپس نیز مى‌آید به کرمانشاه. گفت: همین جور دارد جلو مى‌آید. گفتم: این چه جور دشمنى است؟ گفت: ما هیچى نمى‌دانیم. گفتم: حالا از ما چه مى‌خواهید؟ گفتند: شما بیائید بروید منطقه. خلاصه گفتم: اول یک حکمى بنویسد که من رفتم آنجا، نگویند تو چه کاره‌اى؟ درست است نماینده حضرت امام هستم ولى نمایندگى حضرت امام از نظر فرماندهى، نقشى ندارد. او گفت: هر حکمى میخواهى، بگو ما مى‌نویسیم. ما هر چه فکر کردیم، دیدیم مغزمان کار نمى‌کند. حواسمان پرت شد که این دشمن، چه کسى است. آخر گفتم: فقط به هواپیما بگویید که ساعت 30/10 آماده بشود ما با هواپیما برویم به کرمانشاه. هواپیما آماده کردند. ساعت 30/10 رفتیم کرمانشاه. رسیدیم کرمانشاه، دیدیم اصلا یک محشرى است. مردم ریختند بیرون شهر از شدت وحشت. این جاده بین کرمانشاه بیستون تقریبا حالت‌بلوارى دارد. تمام پر آدم، یعنى اصلا هیچ کس نمى‌تواند حرکت کند. طاق بستان محل قرارگاه بود.